گروه دادخواهی برای حفاظت از غیر نظامیان (CPAG) در گزارش تازهاش گفته است که در جنوری ۲۰۱۸ در افغانستان، ۲۲۸ غیر نظامی جان باخته و ۳۶۴ تن دیگر زخم برداشته اند.
مسؤولان گروه دادخواهی برای حفاظت از غیر نظامیان در خبرنامه ای گفته اند که حملههای انتحاری، هوایی و استفاده از تسلیحات سنگین و درگیریهای مستقیم بین حکومت و گروههای مسلح، عوامل اصلی تلفات غیر نظامیان افغان بوده است؛ اما بیشترین افراد غیر نظامی در نتیجۀ حملات انتحاری قربانی شده اند.
عزیزاحمد تسل؛ عضو رهبری این گروه گفت:"ماه جنوری گذشتۀ سال جاری میلادی، خونینترین ماه برای باشندگان کابل محسوب میگردد که در این ماه حدود ۳۳۷ غیر نظامی از جمله زنان و کودکان کشته و زخمی شده اند".
به گفته وی، از جمله این آمار ۱۲۸ غیر نظامی کشته شده و ۲۰۹ زخم برداشته اند. این در حالی است که وزارت داخله، تنها آمار حمله چهارراهی صدارت کابل را ۱۰۳ کشته و ۲۳۵ زخمی اعلام کرده است
این انتقادها در شرایطی صورت میگیرد که بخشهای وسیع افغانستان به ویژه کابل: پایتخت، طی هفتههای اخیر، خونینترین روزهای خود را تجربه کرده اند که طی آن، صدها نفر کشته یا زخمی شده اند.
واقعیت این است که در دیگر جاهای جهان، شاخص سنجش امنیت، همان چیزی است که در سایه آن مردم بتوانند ادعا کنند در کشور آرامی زندگی میکنند و خطری، زندگی آنها را تهدید نمیکند.
به عنوان نمونه وقتی چند سال پیش، در کشور نهچندان پیشرفته، با اقتصادی ورشکستهتر از افغانستان؛ یعنی یونان، یک دانشآموز 15 ساله به اشتباه از سوی پولیس هدف قرار گرفت و کشته شد، بیش از یکماه در شهرهای مهم آن کشور، تظاهرات برپا بود و مردم نسبت به آنچه ناامنی، تهدید و کشتار میخواندند اعتراض میکردند. یا در امریکا اگر تعدادی دانشآموز در یک شهر دورافتاده از سوی یک جوان مست، الکلی یا روانی، هدف تیراندازی قرار میگیرند و کشته و زخمی میشوند، مردم دولت را مسؤول میدانند و خواستار تامین امنیت میشوند؛ اما در افغانستان، برعکس است. کشتار مردم، از نظر دولتمردان، اصلا به معنای ناامنی نیست؛ بلکه نشاندهنده ضعف و زمینگیری تروریستها است. آنها تا زمانی که گلولهای مستقیما به شیشه دفتر شان اصابت نکرده است، احساس میکنند بر اوضاع مسلط اند و همهچیز بر وفق مراد و تحت کنترل است.
البته در این میان، نادیده میگیریم که گاهی از بیم ناامنی حتی خود رهبران ارشد حکومت نیز به محل نامعلومی منتقل میشوند.
با این حال، رهبران حکومت، طالبان را که مسؤول بخش عظیم کشتار غیر نظامیان هستند حتی «تروریست» نیز نمیداند. در ادبیات دولتی همچنان به تأسی از سنت نحسی که از زمان کرزی به جا مانده، از آنها به عنوان «مخالفان مسلح دولت» یاد میشود؛ تا فردا کسی نگوید عامل همه کشتارها طالبان بودند و طالبان همان تروریستها هستند!
رییس جمهور و دیگر رهبران و مسؤولان حکومت وحدت ملی خود نیز میدانند که توالی تکراری و بیپایان کشتار و محکومیتهای بیاثر، اهمیت خود را برای آنها، مردم و طالبان از دست داده است؛ اما با اینحال، به نظر نمیرسد آنان به این زودیها تصمیم داشته باشد تا بر این رویه کسلکننده و بیتاثیر، تجدید نظر کنند؛ زیرا آنها هنوز هم از چیزهایی سخن میگویند که به رغم پاسخهای تمسخرآمیز طالبان، خود عمیقا به آنها باور دارد؛ مواردی مانند مذاکره، صلح و بازگشت تروریستها به زندگی ملکی.
مردم اما نیازمند امنیت، آرامش و صلح در کشور شان هستند. آنها انتظار دارند که اگر روزها در جادهها و خیابانها و مساجد و معابر، احساس امنیت و مصونیت نمیکنند، دست کم شبها وقتی در خانههای خود، در بستر خوابیده اند، احساس امنیت کنند؛ اما رویدادهای خونین ماههای اخیر به ویژه در کابل، حتی همین آرزوی کوچک را هم برای مردم تبدیل به رویایی دور و دستنیافتنی کرده است.
بنابراین، «محکومکردن» شدید حملههای شدید، راه حل وضعیت اسفبار کنونی نیست.
محکومیت طالبان، برای مردم امنیت نمیآورد، آنها را راضی نمیکند، زندگی شان را بهبود نمیبخشد، این محکومیتها حتی نمیتواند زخمهای عمیق ناشی از انفجارهای مرگبار اخیر در کابل و پکتیا و قندهار و غزنی و... را التیام بخشد.
دولت میگوید که تروریستها در میدان نبرد شکست خورده اند و به همین دلیل، به کشتار غیر نظامیان بیدفاع، زنان و کودکان و نمازگزاران بیگناه، رو آورده اند.
شاید در زمینه تحلیل عوامل و انگیزههای کشتار غیر نظامیان از سوی تروریستها، حق با دولت باشد؛ زیرا دولت بدون شک بهتر از هر مرجع دیگری در جریان ماجرا قرار دارد؛ اما مردم از دولت شان، انتظار تحلیل سیاسی اقدامات نظامی تروریستها را ندارند.
تحلیلگران سیاسی، شبانهروز در صدها رسانه صوتی و تصویری و چاپی در داخل و خارج از کشور در باره انگیزهها و اهداف حملههای خونین اخیر، حرف میزنند؛ اما مردم از سران حکومت، انتظار عمل دارند.
آنها باید نشان دهند که به عنوان نماینده مردم و حاکم بر زندگی و سرنوشت آنها، چه کاری برای امنیت و مصونیت آنان انجام داده و چه برنامههای دیگری برای این منظور، روی دست دارند.
اینکه اکثر قربانیان را غیر نظامیان، تشکیل میدهند نیز چیزی از مسؤولیت سران حکومت کم نمیکند.
تروریستها عمدا غیر نظامیان را آماج قرار میدهند تا حلقه را بر حکومت وحدت ملی، تنگتر کنند و فشارهای اجتماعی بر آن را تشدید بخشند.
از سوی دیگر، هم نظامیان و هم غیر نظامیان، از اعضای خانواده بزرگی به نام مردم افغانستان هستند؛ پس هیچیک بر دیگری برتر یا از دیگری فروتر نیست.
رهبران حکومت، وقتی پس از سنگینترین و خونینترین حملهها به یک محکومیت ساده اکتفا میکنند؛ ولی در عین حال، همچنان بر تعهد خود به «صلح» تاکید میکنند، این مسلما خشم و نارضایتی و انزجار مردم را دو برابر میکند و آنها را از حکومت وحدت ملی مأیوس خواهد کرد.
مسؤولان گروه دادخواهی برای حفاظت از غیر نظامیان در خبرنامه ای گفته اند که حملههای انتحاری، هوایی و استفاده از تسلیحات سنگین و درگیریهای مستقیم بین حکومت و گروههای مسلح، عوامل اصلی تلفات غیر نظامیان افغان بوده است؛ اما بیشترین افراد غیر نظامی در نتیجۀ حملات انتحاری قربانی شده اند.
عزیزاحمد تسل؛ عضو رهبری این گروه گفت:"ماه جنوری گذشتۀ سال جاری میلادی، خونینترین ماه برای باشندگان کابل محسوب میگردد که در این ماه حدود ۳۳۷ غیر نظامی از جمله زنان و کودکان کشته و زخمی شده اند".
به گفته وی، از جمله این آمار ۱۲۸ غیر نظامی کشته شده و ۲۰۹ زخم برداشته اند. این در حالی است که وزارت داخله، تنها آمار حمله چهارراهی صدارت کابل را ۱۰۳ کشته و ۲۳۵ زخمی اعلام کرده است
این انتقادها در شرایطی صورت میگیرد که بخشهای وسیع افغانستان به ویژه کابل: پایتخت، طی هفتههای اخیر، خونینترین روزهای خود را تجربه کرده اند که طی آن، صدها نفر کشته یا زخمی شده اند.
واقعیت این است که در دیگر جاهای جهان، شاخص سنجش امنیت، همان چیزی است که در سایه آن مردم بتوانند ادعا کنند در کشور آرامی زندگی میکنند و خطری، زندگی آنها را تهدید نمیکند.
به عنوان نمونه وقتی چند سال پیش، در کشور نهچندان پیشرفته، با اقتصادی ورشکستهتر از افغانستان؛ یعنی یونان، یک دانشآموز 15 ساله به اشتباه از سوی پولیس هدف قرار گرفت و کشته شد، بیش از یکماه در شهرهای مهم آن کشور، تظاهرات برپا بود و مردم نسبت به آنچه ناامنی، تهدید و کشتار میخواندند اعتراض میکردند. یا در امریکا اگر تعدادی دانشآموز در یک شهر دورافتاده از سوی یک جوان مست، الکلی یا روانی، هدف تیراندازی قرار میگیرند و کشته و زخمی میشوند، مردم دولت را مسؤول میدانند و خواستار تامین امنیت میشوند؛ اما در افغانستان، برعکس است. کشتار مردم، از نظر دولتمردان، اصلا به معنای ناامنی نیست؛ بلکه نشاندهنده ضعف و زمینگیری تروریستها است. آنها تا زمانی که گلولهای مستقیما به شیشه دفتر شان اصابت نکرده است، احساس میکنند بر اوضاع مسلط اند و همهچیز بر وفق مراد و تحت کنترل است.
البته در این میان، نادیده میگیریم که گاهی از بیم ناامنی حتی خود رهبران ارشد حکومت نیز به محل نامعلومی منتقل میشوند.
با این حال، رهبران حکومت، طالبان را که مسؤول بخش عظیم کشتار غیر نظامیان هستند حتی «تروریست» نیز نمیداند. در ادبیات دولتی همچنان به تأسی از سنت نحسی که از زمان کرزی به جا مانده، از آنها به عنوان «مخالفان مسلح دولت» یاد میشود؛ تا فردا کسی نگوید عامل همه کشتارها طالبان بودند و طالبان همان تروریستها هستند!
رییس جمهور و دیگر رهبران و مسؤولان حکومت وحدت ملی خود نیز میدانند که توالی تکراری و بیپایان کشتار و محکومیتهای بیاثر، اهمیت خود را برای آنها، مردم و طالبان از دست داده است؛ اما با اینحال، به نظر نمیرسد آنان به این زودیها تصمیم داشته باشد تا بر این رویه کسلکننده و بیتاثیر، تجدید نظر کنند؛ زیرا آنها هنوز هم از چیزهایی سخن میگویند که به رغم پاسخهای تمسخرآمیز طالبان، خود عمیقا به آنها باور دارد؛ مواردی مانند مذاکره، صلح و بازگشت تروریستها به زندگی ملکی.
مردم اما نیازمند امنیت، آرامش و صلح در کشور شان هستند. آنها انتظار دارند که اگر روزها در جادهها و خیابانها و مساجد و معابر، احساس امنیت و مصونیت نمیکنند، دست کم شبها وقتی در خانههای خود، در بستر خوابیده اند، احساس امنیت کنند؛ اما رویدادهای خونین ماههای اخیر به ویژه در کابل، حتی همین آرزوی کوچک را هم برای مردم تبدیل به رویایی دور و دستنیافتنی کرده است.
بنابراین، «محکومکردن» شدید حملههای شدید، راه حل وضعیت اسفبار کنونی نیست.
محکومیت طالبان، برای مردم امنیت نمیآورد، آنها را راضی نمیکند، زندگی شان را بهبود نمیبخشد، این محکومیتها حتی نمیتواند زخمهای عمیق ناشی از انفجارهای مرگبار اخیر در کابل و پکتیا و قندهار و غزنی و... را التیام بخشد.
دولت میگوید که تروریستها در میدان نبرد شکست خورده اند و به همین دلیل، به کشتار غیر نظامیان بیدفاع، زنان و کودکان و نمازگزاران بیگناه، رو آورده اند.
شاید در زمینه تحلیل عوامل و انگیزههای کشتار غیر نظامیان از سوی تروریستها، حق با دولت باشد؛ زیرا دولت بدون شک بهتر از هر مرجع دیگری در جریان ماجرا قرار دارد؛ اما مردم از دولت شان، انتظار تحلیل سیاسی اقدامات نظامی تروریستها را ندارند.
تحلیلگران سیاسی، شبانهروز در صدها رسانه صوتی و تصویری و چاپی در داخل و خارج از کشور در باره انگیزهها و اهداف حملههای خونین اخیر، حرف میزنند؛ اما مردم از سران حکومت، انتظار عمل دارند.
آنها باید نشان دهند که به عنوان نماینده مردم و حاکم بر زندگی و سرنوشت آنها، چه کاری برای امنیت و مصونیت آنان انجام داده و چه برنامههای دیگری برای این منظور، روی دست دارند.
اینکه اکثر قربانیان را غیر نظامیان، تشکیل میدهند نیز چیزی از مسؤولیت سران حکومت کم نمیکند.
تروریستها عمدا غیر نظامیان را آماج قرار میدهند تا حلقه را بر حکومت وحدت ملی، تنگتر کنند و فشارهای اجتماعی بر آن را تشدید بخشند.
از سوی دیگر، هم نظامیان و هم غیر نظامیان، از اعضای خانواده بزرگی به نام مردم افغانستان هستند؛ پس هیچیک بر دیگری برتر یا از دیگری فروتر نیست.
رهبران حکومت، وقتی پس از سنگینترین و خونینترین حملهها به یک محکومیت ساده اکتفا میکنند؛ ولی در عین حال، همچنان بر تعهد خود به «صلح» تاکید میکنند، این مسلما خشم و نارضایتی و انزجار مردم را دو برابر میکند و آنها را از حکومت وحدت ملی مأیوس خواهد کرد.
عبدالمتین فرهمند- خبرگزاری جمهور