برونو لومر؛ وزیر مالیه فرانسه گفته است که این کشور به دنبال راههایی است که اتحادیه اروپا بتواند خسارت شرکتهایی که به دلیل معامله با ایران از تحریمهای امریکا متاثر میشوند را جبران کند.
وزیر مالیه فرانسه به قوانین سال ۱۹۹۶ اتحادیه اروپا اشاره کرده که "به اتحادیه اروپا اجازه مداخله در این زمینه و محافظت از شرکتهای اروپایی" در صورت تحریمهای احتمالی از سوی امریکا را میدهد.
او همچنین از اتحادیه اروپا خواسته موضع خود را در زمینه تحکیم کند.
آقای لومر گفته است: "آیا میخواهیم به امریکا اجازه دهیم که پولیس اقتصادی جهان باشد؟ پاسخ نه است."
اظهارات این وزیر فرانسوی در حالی است که اتحادیه اروپا از دو روز پیش روند حقوقی اجرای "مقررات بازدارنده" را در برابر تحریمهای امریکا علیه ایران آغاز کرده است.
چنین اقدامی به آن معناست که اتحادیه اروپا میتواند مانع از آن شود که شرکتهای اروپایی تحریمهای امریکا را اجرا کنند یا دادگاههای امریکا شرکتهای اروپایی را برای سرپیچی از تحریمها جریمه کنند.
با این حال، هنوز توانایی اروپا در مهار سلطه گری اقتصادی امریکا فراتر از سرزمین های اصلی و رسمی ایالات متحده، محل تردیدهای جدی است.
در حالی که رهبران و دیپلمات های اروپایی، روی کاغذ از تعهد خود به توافقنامه جامع اقدام مشترک در باره مسأله هسته ای ایران، سخن می گویند که علیرغم تصمیم ترامپ در خروج یکجانبه از این پیمان، همچنان بر حضور خود در این توافق و مقابله با تبعات اقتصادی آن برای شرکت های اروپایی، سخن می گویند؛ اما در عمل، شرکت های بزرگ اروپایی، یکی پس از دیگری، ایران را ترک می کنند و برخی از آنها رسما اعلام کرده اند که اگر اروپا نتواند جلو جریمه مالی آنها از سوی امریکا بایستد، آنها ناگزیر اند معاملات پرسود خود با ایران را فسخ کنند.
دیپلمات های ایرانی نیز از دو جهت نسبت به این امر با تردید، نگاه می کنند: یکی توانایی واقعی اروپایی ها در مهار هژمونی اقتصادی امریکا بر این اتحادیه و دوم عزم و تصمیم راستین و واقعی قدرت های اروپایی بر ترجیح ایران و برجام بر حفظ قدرت یکدست و خدشه ناپذیر سرمایه داری لیبرال که امریکا آن را رهبری می کند.
بنابراین، مسأله فقط ماندن یا رفتن از برجام نیست، موضوع اصلی در حال حاضر، آزمون مرگباری است که در تقابل اروپا و امریکا بر سر برجام و تبعات اقتصادی آن، کلیت لیبرال سرمایهداری را به مثابه یک قدرت هژمونیک و مسلط بر سازوکار اقتصادی جهان، تهدید می کند.
آیا اروپا به راستی مصمم است تا در برابر ترامپ بایستد حتی اگر این ایستادگی به پایان هژمونی همه جانبه کاپیتالیزم امریکایی بر اقتصاد جهان، منجر شود؟
فراموش نکنیم که این رخداد اگر واقع شود، در شرایطی رخ خواهد داد که اروپا خود بخشی از سلطه و قدرت هژمونیک اقتصاد لیبرال و از نمایندگان آن در عرصه اقتصاد جهانی، محسوب می شود.
با این حال، چنانچه وزیر مالیه فرانسه هم گفته است، این نیز برای اروپایی ها پذیرفتنی نیست که امریکای ترامپ به عنوان پولیس اقتصادی جهان، حتی بر اروپا نیز اعمال سلطه و قدرت کند و برای معاملات شرکت های بزرگ تجاری و اقتصادی این اتحادیه، خط و نشان بکشد.
از سوی دیگر، به نظر نمی رسد که برای اروپا در این مواجهه مرگبار میان اعضای یک بلوک اقتصادی به نام سرمایه داری لیبرال، اولویت اصلی فقط حفظ برجام و پایدار ماندن روابط تجاری با ایران باشد؛ بلکه دغدغه اصلی قدرت های اروپایی این است که امریکای ترامپ، حتی به سایر عرصه های رابطه با اروپا نیز سوداگرانه و سلطه جویانه نگاه می کند و حاضر نیست همانند رهبران پیشین امریکایی، به اروپایی ها به مثابه شرکای استراتژيک امریکا نگاه کند؛ بلکه در اعمال سلطه خود، اروپا را نیز زیردست و تحت سلطه در نظر می آورد و از موضع قدرت، بر آن، امر و نهی می کند و این همان چیزی است که اروپایی ها را به واکنش های کم سابقه در قبال امریکا از جمله در موضوع برجام واداشته است.
برای نمونه، در نخستین واکنش های اروپا در برابر قدرت گیری ترامپ در امریکا، دونالد تاسک؛ رئیس شورای اروپا، دولت دونالد ترامپ را در کنار سیاست خارجی "روسیه سلطهجو" و "چین مصمم" و حملات تروریستی اسلامگرایان، بخشی از "تهدید خارجی" دانست که وضعیت کنونی عرصه بینالمللی متوجه اتحادیه اروپا میکند.
آقای تاسک در آن زمان، در نامهای به اعضای شورای اروپا نوشت که دولت دونالد ترامپ مواضع "نگرانکنندهای" دارد که آینده اروپا را "شدیدا غیر قابلپیشبینی میکند."
او گفته بود:"تغییر در واشنگتن، با دولت جدیدی که گویی ۷۰ سال سیاست خارجی امریکا را زیر سؤال میبرد، به طور ویژهای اتحادیه اروپا را در شرایطی دشوار قرار میدهد."
رئیس شورای اروپا، قدرت گرفتن جریانهای ملیگرای ضد اتحادیه اروپا را "تهدیدی داخلی" دانسته و گفته بود:"باید کاملا روشن شود که ازهمپاشیدن اتحادیه اروپا به معنی بازگشت نوعی حاکمیت ملی افسانهای نخواهد بود؛ بلکه به وابستگی واقعی و عملی این کشورها به ابرقدرتهای امریکا، روسیه و چین منجر میشود."
او همچنین خواهان دفاع از حاکمیت قانون در نظام بینالملل شده و گفته بود که تضعیف روابط امریکا و اروپا صلح و نظم جهانی را به خطر میاندازد.
بنابراین، واکنش اروپا در برابر خروج ترامپ از برجام نیز بخشی از تمهیداتی است که این اتحادیه مجبور است برای حفظ همبستگی و حیات سیاسی خود در عرصه بین المللی در قبال تهدیدی به نام «ترامپ» روی دست گرفته است.
همین امروز بود که چین؛ دومین قدرت اقتصادی جهان، مجبور شد با ترامپ معامله ای انجام دهد که بر اساس آن، میزان استفاده چین از صادرات و خدمات امریکا به اندازه ای افزایش پیدا می کند که با واردات کالاها و محصولات چینی از سوی امریکا، متوازن شود.
این یعنی ترامپ به همه چیز نگاهی سودمحور و سوداگرانه و تاجرمآبانه دارد و اروپا هم نگران سرایت همین نگرش بر روابط خود با امریکای ترامپ است؛ به ویژه در شرایطی که ترامپ تاکنون چند بار بدون توجه به شراکت استراتژيک اتحادیه اروپا با امریکا، علیرغم میل اروپایی ها، تصمیم های بحث برانگیزی اتخاذ کرده است. خروج از معاهده اقلیمی پاریس، خروج از برجام و به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل، نمونه هایی از این اقدامات به حساب می آید.
بنابراین، اروپا ناگزیر است به سمت نوعی استقلال از امریکا حرکت کند تا منافع خود را در برابر هژمونی سوداندیشانه ترامپ، حفظ کند. اینکه آیا می تواند از عهده این مهم برآید یا نه، نکته ای است که سرنوشت برجام، محک خوبی برای پاسخ به آن خواهد بود.
محمدرضا امینی-
خبرگزاری جمهور