زمانیکه یک جامعه هدف زندگیاش را گُم کند، افراد آن جامعه معنای زندگی کردن را از دست میدهند. و اساساً انسان طوری خلق شده که در جستجوی معنا برای پیشبرد زندگیاش میباشد. اگر معنا نباشد، زندگیی نیز در کار نیست.
پایان یک زندگی و رؤیا:
چرا داشتن معنا و هدف در زندگی مهم است؟
مصدق سهاک
22 سنبله 1397 ساعت 15:43
زمانیکه یک جامعه هدف زندگیاش را گُم کند، افراد آن جامعه معنای زندگی کردن را از دست میدهند. و اساساً انسان طوری خلق شده که در جستجوی معنا برای پیشبرد زندگیاش میباشد. اگر معنا نباشد، زندگیی نیز در کار نیست.
بررسی تازه وزارت صحت عامه افغانستان نشان میدهد که حدود ۹ درصد جمعیت کشور تمایل به خودکشی دارند. در این میان ولایت هرات با بیشترین آمار اقدام به خودکشی به ویژه در میان زنان و دختران شهرت دارد، طوری که از شروع سال روان تا بحال ۴۰۰ مورد اقدام به خودکشی در این ولایت ثبت شده است.
در حقیقت، مُحرک خودکشی تنها فقر، ناامنی، خشونتهای خانوادگی و امثالهم نیست؛ بلکه اکثراً ناشی از تکالیف روانی، نداشتن معنا در زندگی و پی نبردن به هدف واقعی زندگی میباشد. نکتۀ جالب اینجاست که اساساً اسلام، از هدف زندگی آغاز میشود. در جهانبینی اسلامی، رسیدن به آرامش از طریق پاسخ دادن به اساسیترین سؤالات زندگی بدست میآید. پاسخ به سه سؤال اساسی: از کجا آمدهام؟ برای چه آمدهام؟ و کجا میروم؟
هر نوع پاسخ غلط و عدم قناعت بخش به این سؤالات، منجر به ایجاد اضطراب در زندگی فرد میگردد. اما زمانیکه یک فرد پاسخ درست و قناعت بخش به این سؤالات دریافت کند، منجر به آرامش ذهنی و اطمینان قلبی وی گردیده و زندگی برایش معنا پیدا میکند و بدینترتیب انگیزههای خودکشی در وی از بین میرود.
چنانچه، تحقیقاتی که در مورد خودکشی صورت گرفته بزرگترین علت را بیایمانی و عدم درک معنا و هدف زندگی گفتهاند.در مورد خودکشی، سازمان صحت جهانی، آمار بسیار تکاندهندۀ منتشر کرده که سالانه یک میلیون انسان در جهان دست به خودکشی میزنند و بیشترین میزان خودکشی در کشورهای غربی صورت میگیرد به خصوص کشورهایی که در حال از دست دادن ایمان اند، خودکشی زیادتر است.
در واقع، اگر یک مفکوره، عقیده یا جهانبینی اساسی نباشد که انسان تمام امورش را بدان ربط دهد و منحیث تکیهگاه در پیچ و خم حوادث برایش قرار گیرد، طبیعی است که انسان تمایل و شوقی برای زندگی کردن نمیداشته باشد و به زندگیاش پایان میدهد. اگر تکیهگاهی باشد، انسان در بدترین شرایط بدان تکیه میکند و از چشم آن جهانبینی در صدد حل مشکلات زندگیاش بر میآید.
به همین دلیل است که، در تاریخ معاصر افغانستان، مردم روزگار بسیار سخت و مشقتباری را تجربه کردهاند، پدر و مادر، دختر و پسر، خواهر و برادرشان را از دست دادهاند، ولی با آنهم امید به زندگی داشتهاند. همه هست و بود شان به تاراج رفته، ولی دو باره از صفر شروع کرده اند، اما ناامید نشدهاند و تمایل خودکشی به سَر شان نزده است.
همین روزها، که انفجار، انتحار، بمباران هوایی همه روزه از مردم ما قربانی میگیرد و جگرگوشههای شان را به خاک و خون یکسان میکند، اما با آنهم مردم به زندگی شان ادامه میدهند، و سراغ نداریم که کسی بخاطر کشته شدن نزدیکانش، یا به دلیل از بین رفتن ثروت و سرمایهاش دست به خودکشی زده باشد.
در حقیقت، زمانیکه یک جامعه هدف زندگیاش را گُم کند، افراد آن جامعه معنای زندگی کردن را از دست میدهند. و اساساً انسان طوری خلق شده که در جستجوی معنا برای پیشبرد زندگیاش میباشد. اگر معنا نباشد، زندگیی نیز در کار نیست.
کمرنگ شدن نقش ارزشهای اسلامی بدلیل پخش و نشر دموکراسی، بی بندوباری، فعالیت غیراخلاقی رسانهها و افزایش فساد و فحشا در جامعه افغانی باعث گردیده که مردم هدف زندگی خود را که اسلام برای شان تعیین کرده از یاد برده و رسیدن به خوشبختی و لذت و خوشگذرانی را هدف قرار دهند؛ قرار گرفتن خوشبختی و خوشی به یک هدف اصلی زندگی در کوتاه مدت میتواند زندگی را تا اندازۀ جالب بسازد. اما این حالت مؤقتی و زودگذر بوده و در درازمدت انسان را به افسردگی و دلتنگی سوق میدهد که نهایت آن به خودکشی میانجامد.
مفکورۀ خوشبختی و خوشگذرانی همه روزه از راههای مختلف به اذهان مردم افغانستان تلقین میگردد. از طریق نظام تعلیمی و تحصیلی که هدف تحصیل را کسب منفعت و رسیدن به یک مقام خوب تعریف کرده، از طریق رسانهها با پخش افکار مزخرف که به انسان دید عیش و نوش و خوشگذرانی در زندگی را میدهد و از طریق حُکام و سیاستمداران که نظام سیکولریزم را در عرصه دولتداری تطبیق نموده و نقش خدا و ارزشهای دینی را در زندگی جمعی مردم دور ساخته و دین را یک امر خصوصی ساختهاند.
این حالت باعث شده تا مردم دچار تکالیف بیشمار روانی و فکری گردیده و برای رسیدن به سرابِ خوشبختی زندگی شان را به جهنم مبدل سازند. طوریکه همین اکنون 65 درصد مردم افغانستان را تکلیف روانی گرفته که یکی از دلایل آن دید لذت و خوشبختی نسبت به زندگی است. این دید باعث گردیده تا هزاران تن را که خوشبختی را در اقامت داشتن در بلندمنزلهای اروپا میدانستند، غرق دریاها و ابحار کند. تعدادی دیگری را محکوم به زندگی حیوانی در کمپهای مهاجرین کرده، بعضیها را برده معاصر و کارگر پیش پا افتاده در غرب ساخته است. در ضمن، تعدادی هنوز شبها بیاد رفتن به اروپا و رسیدن به خوشبختی سر به بالین میگذارند.
اما سؤال اینجاست که آیا لذت، امکانات و رفتن به اروپا میتواند خوشبختی و آرامش را در دنیایِ پر از هرج و مرج به ارمغان آورد؟ در این مورد تحقیقات معاصر خود اروپاییها نشان میدهد که در نيم قرن اخير، بعد از 1950 میلادی، عاید مردم انگلیس، امريكا و جاپان سه برابر افزايش يافته و زندگي شان وضعيت مطلوبی پيدا كرده است.
استندردها و سهولتهای زندگی شان چند برابر شده؛ طوریکه حالا ديگر آنها در مقایسه به گذشته خانههای بزرگتری دارند و تکنالوژی مدرن، زندگی راحتتری را برایشان فراهم كرده است. آنها وسایل لوكس و گران قیمت میخرند. ولی نتايج حاصل از تحقيقات دانشمندان نشان میدهد كه اين امكانات رفاهی باعث افزايش احساس خوشبختی در انسانها نشده، بلکه به افسردگی، دلتنگی، پوچی مردم افزوده و زندگی یکنواخت را به غرب ارمغان آورده که در نتیجه آن آمار خودکشی بلند رفته است.
ناگفته نباید گذاشت که مشکل خودکشی مشکل اسلام نیست، بلکه زادۀ افکار و نظام سرمایهداری است و همچو مشکلات در تاریخ اسلام بیگانه بوده است. چون در اسلام ایمان و درک هدف اساسی زندگی یگانه گرۀ محکمی است که انسان را در پیچ و تاب حوادث زنده نگه میدارد و او را از رفتن به سوی آینده؛ ناامید، دلتنگ و افسرده نمیکند و زندگی وی را از افتیدن به دام ابتذال، پستی، پوچی و خودکشی وقایه میکند.
در کنار این، از زیباییهای اسلام این است که مسلمانان را به مثبت اندیشی، رحمت و مغفرت الله سبحانه و تعالی و بشارتهای جنت تشویق و ترغیب کرده است و ناامیدی را حرام قرار داده است. پیامبر خدا همواره در دعاهایش از غم و اندوه، و ناتوانی و سستی به الله پناه میخواست. پس با این بشارت و امیدی که اسلام به پیروانش میدهد و هدف وی را در زندگی بصورت درست و واقعی ترسیم نموده، چگونه امکان دارد تا کسی زیر بار مشکلات کمرش خم شده و سرحدش به خودکشی برسد؟
دوری از ارزش های اسلامی در صحنه فردی و جمعی و تاثیر افکار خطرناک غربی باعث این حالت گردیده؛ پس برماست که با تطبیق و به صحنه در آوردن ارزشها و مفاهیم اسلامی در عرصه زندگی فردی، فامیلی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه خویش را از تأثیرات مخرب مفکورههای بیگانه و غیرانسانی محافظت نماییم.
مردم ما باید بدانند که تنها اسلام میتواند پاسخگوی همهای مشکلات باشد؛ نه رفتن به اروپا، نه ارزشهای پر زرق و برق غربی و سکولاریستی که ظاهراً فریبنده، ولی از باطن پوچ و مایهی بدبختیهاست. پس بر ما لازم است تا اسلام را به عنوان راه حل برای تمام مشکلات خود قبول نموده و برای به صحنه در آوردن را بصورت دسته جمعی تلاش نماییم و به زندگی خویش معنای واقعی ببخشیم.
مصدق سهاک– ارسالی به جمهورنیوز
کد مطلب: 108258
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/108258/