آدمی برابر و همسطح آفریده شده است، اما، آنچه این تعادل و تساوی را برهم میزند، نوع نگاه آدمی به جهان هستی و شیوه عملکردشان است. ازاینرو، یکی را دانا و نیرومند و دیگری را کانا و مسخول، یکی را غنی و ثروتمند و افرادی را فقیر و محتاج میسازد. درعینحال، درصورتیکه این تفاوتِ دیدگاه و عملکرد انسانها، با فرصتهای برابر، احترام متقابل و نگاه مثبت همراه باشد، رشد و انکشاف شهروندان و مردمسالاری و
شایستهسالاری را ایجاد و تقویت میکند. اما، درصورتیکه، فرصتهای نابرابر، نفی همدیگر و رقابتهای منفی در جامعه حاکم شود، اختلاف طبقاتی عمیق و کدورتهای ناتمام، جامعه را فرامیگیرد.
در افغانستان نیز چنین است، انسانها همسطح و برابر متولد میشوند و نوع اندیشه و رفتار ساکنان این سرزمین، تفاوتها، اشتراکات و اختلافنظرات را بهوجود میآورد. اما، آنچه آدمی را بهفکر وامیدارد، این است که چرا انسانهایی که در سرزمینی بهنام افغانستان زندگی میکنند، با انسانهای غرب و شرق متفاوت و نابرابرند؟ چه کسی این نابرابری را بهوجود آورده است؟
با نگاهی به گذشته و نیم قرن اخیر، مشخص میشود که نهتنها در گذشته، بلکه درحالحاضر نیز، خالق این وضعیت نابرابر، انسانهای افغانستان است. افغانها، نخواستهاند تا وضعیتشان را تغییر و بهبود بخشند. تعصب، کینهتوزی، سمتگرایی و از همه مهمتر جهل و قومگرایی، نهتنها باعث نابرابری انسانهای افغانستان با شرق و غرب گردیده است، بلکه شهروندان این سرزمین را نیز از همجدا و در تقابل، ستیز و منازعهای ناتمام کشانده است. نابرابریها، کمر انسان این سرزمین را خم کرده است. اما، همچنان رهبران احزاب و شهروندان این سرزمین، به کدورتها، اختلافات قدیمی و قومی میپردازند.
ازسوی دیگر، پس از حضور جامعه جهانی، ناتو و ایالات متحده آمریکا در افغانستان، این امیدواری پدیدار شد، که این کشور با کمک سازمان ملل متحد و کشورهای قدرتمند جهان و منطقه، طلوع تازهای را آغاز مینماید و به این نابرابری، قتل و کشتار؛ با همگرایی و مردمسالاری، نقطه پایان میگذارند. اما، آنچه امروز اتفاق میافتد، عمیقتر شدن و تشدید این نابرابری است. حامیان دموکراسی، با اینکه بهظاهر به حکومتی مبتنی بر قانون تاکید دارند. اما در عمل، برخلاف گفتهها و روند مردمسالاری اقدام میکنند. دخالتهای فراقانونی در امور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، توسط ریچارد هالبروک، فرستاده پیشین آمریکا در امور افغانستان و پاکستان و پیتر گالبرایت، معاون پیشین یوناما، نشاندهندهی برخی از این اقدامات است.
از این لحاظ، دموکراسی در غرب، باید براساس برابری، حضور و انتخاب مردم صورت گیرد. اما، در افغانستان، توام با نابرابری، دخالتهای فراقانونی و عدم حضور مردم انجام میشود. عبدالکریم خرم، رئیس دفتر، رئیس جمهور پیشین میگوید:«امریکاییها دراین راستا(انتخابات ریاست جمهوری) از درون و خارج، فشارهای دوامدار بر رئیس جمهور کرزی وارد کردند. حتی اخضرابراهیمی بهتکرار به وی تلفن کردند و از وی خواستند طرح حکومت مشترک با داکتر عبدالله را بپذیرد. آنها در برابر استدلالش که گویا اینگونه حکومت خلاف قانون اساسی افغانستان میباشد، جواب داده بودند، که افغانستان یک کشور غریب است و ضرورتی وجود ندارد، که اینگونه به قانون اساسی خود بچسپد»(خرم، عبدالکریم، ۱۳۹۸: ۲۸۰).
از اینسبب، دخالت درامور انتخابات و طولانی شدن اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان و فقر و وابستگی، جزو برنامهی بیرونیها در درون این سرزمین است. ازهمگریزی و نابرابریهای انسان افغانستان نیز، نهتنها، حضور و دخالت قدرتهای منطقه و فرامنطقه را در امور این کشور بیشتر میسازد، بلکه شکاف طبقاتی، نابرابریها و افتقار مردم این سرزمین، به بیرون را نیز تشدید و تقویت میکند.
درعینحال، شرایط زمان، گاهی باعث بهوجود آمدن ائتلافهای ناوقت و ناپایدار میشود. جبهه ملی نوین، جبهه تفاهم ملی، شورای عالی ائتلاف برای نجات افغانستان و شورای حراست و ثبات افغانستان، برخی از این ائتلافها است. این ائتلافهای سیاسی، ازیکطرف، درپی بدستآوردن منافع شخصی، در برابر حکومت ایجاد میشوند و ازطرف دیگر، پس از مدت بسیار کوتاه، از درون میپاشد و همان افراد بهظاهر متحد، دربرابر یکدیگر قرار میگیرند و به رقابت با هم میپردازند.
این ائتلافهای ناپایدار، بیشتر باعث تشدید نابرابری، کدورت و ازهمگریزی در جامعه میشوند، تا برابری، دوستی و همدیگرپذیری. ازاینرو، شرایط بغرنج، پیچیده و نابرابر فعلی، ساخته و پرورش یافتهی انسانهای افغانستان است. غرب، باوجود جنگهای خونین و طولانی اول و دوم جهانی، و کشتار بیش از پنجاه میلیونی در جنگ جهانی دوم، درکنار هم قرار گرفتند. آنها، کدورت و دشمنیهای عمیق و دیدگاه منفیشان را نسبت به یکدیگر کنار گذاشتند و با برابری و تعادل، به رشد و توسعه همدیگر پرداختهاند و در شرایط فعلی بر دنیا حکومت میکنند.
اما، انسان افغانستان، باوجود داشتن یک دین، همچنان در تقابل، ستیز و کدورتهای ناتمام، نسبت به یکدیگر به سرمیبرند. این کجرویها و عناد، کارد را به استخوان افغانها رسانده است، ولی، همچنان به هلاکت و نابودی همدیگر ادامه میدهند. ازاینلحاظ، در داخل افغانستان، دو گروه در جنگاند، افغانها با هم میجنگند و قدرتهای بیرونی بایکدیگر. درصورتی، این دو جنگ خاتمه مییابد، که انسان افغانستان، بهجای از همگریزی و نابرابری؛ برابری، تعادل، تحمل یکدیگر و مردمسالاری را پیشهیشان سازند. آنهم، ممکن نمیشود، مگر با درک و اقدام همگانی.
سازمان ملل متحد، بهجای انتخاب سیاستهای غرب و قدرتهای بزرگ، به سیاستگذاریهای مستقل، و براساس شرایط افغانستان اقدام نماید، تا از یکطرف منافع افغانستان تضمین شود و ازطرف دیگر، جلو اختلافات و رقابتهای قدرتهای بزرگ و منطقه را در امور افغانستان بگیرد. این سازمان، هرقدر بتواند قدرتهای ذینفع درامور افغانستان را هماهنگ نماید، نفع این کشور درکنار قدرتهای بیرونی را مساعد میسازد. دولت جمهوری اسلامی افغانستان نیز، بهعنوان الگوی رفتاری در میان نهادهای مختلف و شهروندان، محسوب میشود و باید مسؤولیت حاکمیت و رفتار رهبران نظام، تضمینکننده عدالت و برابری در جامعه باشد. ازاینسبب، نهتنها دنبالکنندهی منافع طبقه یا گروه خاص نباشد، بلکه با محافظت از منافع تمام اقشار و مردم، عدالت اجتماعی و سیاسی و مردمسالاری را نهادینه سازد.
درعینحال، تعدادی از رهبران احزاب سیاسی، نهادها و چهرههای شناختهشده، با نگاه افراطی و ایجاد نابرابری دینی و قومیتی، شهروندان را در گرو خود نگه میدارند و به کینهدوزی، تعصب، قومگرایی و نابرابریها در جامعه دامن زده میشود. رسانهها و مطبوعات نیز بهعنوان یکی از ارکان اصلی مردمسالاری، مسؤولیت سنگین و مهمی برعهده دارند و ازطریق تولید برنامههای ملی، زمینه رشد همگانی و برابر را در جامعه مساعد میسازند. گرچند برخی از رسانهها، وابسته به احزاب سیاسی و بیرون هستند. اما، باوجوداین، در نظارت از حکومت، جهتدهی اذهان مردم، رشد همگانی و بهویژه، ایجاد برابری میان انسان افغانستان، نقش موثر و مهم دارند.
جامعهمدنی هم، بهعنوان الفبای نقش مردم در قالب شهروندان مقتدر و حلقه واسطه، بین حکومت و مردم، نهتنها جلبکننده و جهتدهندهی نسل امروز در امور سیاسی و اجتماعی است، بلکه میتوان با ترغیب و آموزش، بهصورت هدفمند و جدی، نظام سیاسی را نظارت و کنترل نمایند. خانواده نیز بهعنوان اولین هسته تشکیلدهند جامعه، درکنار رشد و تقویت اعضای خانواده، وظیفه تغییر نگرش نابرابری، آموختن دیدگاه مثبت و رفتار درست در جامعه را برعهده دارد.
در نهایت، آنچه میتوان نابرابریها و همگریزی در جامعه افغانستان را پایان داد، درک و اقدام مشترک تمام مردم افغانستان، از شرایط فعلی و چهاردهه گذشته است. دولت، احزاب سیاسی، رسانهها، جامعهمدنی و خانواده، با آموزش، تحصیل، تربیت و همکاری مشترک و درازمدت، میتوانند شرایط نابرابر و مردمگریز فعلی را تغییر دهند و بهعنوان انسان؛ از تقابل، نفی و جنگ، بهسوی همدیگرپذیری، برابری، مردمسالاری و رشد همگانی اقدام نمایند. فاریاب، بامیان، پنجشیر و قندهار، همزمان و برابر با ولایات مختلف افغانستان رشد نمایند و این فرصتها و امکانات برابر، در اختیار همگان قرار گیرد.
افغانستان |
نهادها |
نوع نگاه |
نحوه عملکرد |
انکشاف/عقبماندگی |
استدلال |
سازمان ملل متحد |
آوردن ثبات، امنیت و تعادل در میان افغانها،
جذب کمکهای مالی و بشردوستانه برای افغانستان |
بیشتر دنبالکننده استراتژی غرب تا داشتن برنامه و سیاستهای مستقل |
ایجاد برابری، انکشاف و توسعه افغانستان، حمایت از مشارکت و نظارت مردم برحکومت |
سازمانی موثر و مهم درعرصه برابری، تعادل، ایجاد همبستگی میان افغانها |
دولتهای بیرونی |
بهدنبال منافعشان در داخل افغانستان، استفاده از نابرابریهای افغانها به نفع خود، سپس منافع مردم این سرزمین |
با آوردن دموکراسی نیمبند، برخورد سلیقهای، در راستای منافع دولتهای مطبوع |
کمکهای ناهماهنگ،
سیاستهای متضاد و مختلف، انکشاف افغانستان بهندرت و آهسته |
بهجای عزم و اتفاقنظر درازمدت منطقهای و بینالمللی، رقابت در درون افغانستان و هماهنگی بهندرت |
دولت افغانستان |
ایجاد نظم، ثبات، امنیت و برابری در افغانستان، تقویت پرستیژ بینالمللی |
سلیقهای و قومی، بدون برنامهی درازمدت و ملی، |
انکشاف نامتعادل و آهسته، توجه خاص به برخی مناطق |
نیازمند به کمکهای بینالمللی، عدم برنامه و اجماع ملی در داخل |
احزاب سیاسی |
منافع شخصی و حزبی، قوم، سمت و مذهب، رسیدن به قدرت |
برنامه حزبی، عدم برنامه واقعی برای همبستگی ملی، |
انکشاف اندک مناطق مطبوع، عدم برنامه برای توسعه اکثریت |
رویکردی حزبی تا فراگیر، دنبالکنندهی منافع شخصی تا عمومی |
رسانهها و مطبوعات |
تقویت پرستیژ، جلب کمکهای اقتصادی، نفع گروه خاص، جهتدهی افکار عمومی |
مصاحبه، برگزاری برنامهها و میزگردها، انتقاد، نظارت و کنترل دولت |
ترغیبکننده و جهتدهندهی مردم و تحتتاثیر گذاشتن دولت برای انکشاف |
جایگاه قوی و موثر، عدم هماهنگی و یکپارچگی درامور افغانستان |
جامعهمدنی |
رشد و پیشرفت شهروندان، مشارکت و نظارت مردم بر دولت، واسطه و میانجی مردم و حکومت |
تجمع، برگزاری سمینار و کنفرانسها، مصاحبه، اعلامیه و همکاری با دولت |
جلب توجه نهادها و سازمانهای ملی و بینالمللی برای انکشاف و بازسازی افغانستان |
مورد اعتماد مردم، دولت و نهادهای بیرونی جایگاه تاثیرگذار، اما ناکافی درامور افغانستان |
خانواده |
غنای خانواده و اهمیت به خود، به قیمت تلفشدن حقوق دیگران و نابرابری |
درپی آموزش و آسایش خانواده، نزدیکشدن به قدرت |
استفاده از ابزار مختلف، برای رشد خود، ولو عقبماندگی دیگران |
بهفکر خانواده، عدم تفکر به پیشرفت و آسایش جمعی و ملی |
سیدحسین هادی
ماستر روابطبینالملل