این جمهوریت ادعایی اکنون به دست چند عنصر خودمحور، فاشیست، کمسواد، متعصب و قوم گرا افتاده تا این ارزش گرانسنگ را نیز مثل همه موارد دیگر، افغانیزه کنند، به ماهیت آن دست ببرند و با سیاست متعصبانه و عقده مندانه مبتنی بر حذف و انکار برآمده از تنگ اندیشی، ذات آن را به سود اهداف و نیات منحط و مبتذل خود دگردیس کنند.
در تذکره های الکترونیکی در بخش «آشنایی با زبان های خارجی» یکی از زبان هایی که به عنوان زبان «خارجی» ثبت شده، فارسی است. فرقی نمی کند که این تصمیم، اقدامی عمدی است که در راستای سیاست های حذفی یک حلقه فاشیست و تنگاندیش گرفته شده، یا خطایی غیر عامدانه به دلیل ناآگاهی و بیسوادی کارمندان اغلب پشتونتبار این عرصه صورت گرفته است.
این رویداد، واکنش های گسترده ای را برانگیخته و دولت هم تاکنون در این باره، سکوت کرده است. ستیز خیره سرانه و متعصبانه با فارسی به مثابه میراث مفاخر فرهنگی و تمدنی افغانستان باستان و بخشی جدایی ناپذیر از هویت و زبان ملی میلیون ها نفر از مردم افغانستان، امر غریبی نیست. تاریخ قومیت زده افغانستان معاصر، مشحون از تلاش های ناکام و تجربه های شرم آور شاهان و حاکمان و خاندان های قومی قدرت برای حذف فارسی است و تلاش های اخیر نیز در ادامه همان سیاست ها ارزیابی می شود.
این در حالی است که نظام کنونی، با افتخار خود را جمهوری می داند و ادعا می کند که قدرت هضم و جذب فرهنگ های متکثر و میراث ها و مفاخر تاریخی و تمدنی این سامان به رغم همه تنوع و رنگارنگی آنها را دارد و می تواند به مثابه یک چتر فراگیر همه را زیر پوشش خود جای دهد.
اما این جمهوریت ادعایی اکنون به دست چند عنصر خودمحور، فاشیست، کمسواد، متعصب و قوم گرا افتاده تا این ارزش گرانسنگ را نیز مثل همه موارد دیگر، افغانیزه کنند، به ماهیت آن دست ببرند و با سیاست متعصبانه و عقده مندانه مبتنی بر حذف و انکار برآمده از تنگ اندیشی، ذات آن را به سود اهداف و نیات منحط و مبتذل خود دگردیس کنند.
مواجهه با فارسی و خارجی خواندن آن اما تلاشی مضحک و مذبوحانه است که هرگز نیات کژاندیشان را محقق نخواهد کرد. فارسی چراغی است که نیاکان پرافتخار این خطه مردخیز با ریاضت و مبارزه برافزوخته اند و با بادهای مخالف تعداد اندکی از «زیها» و «زویها» خاموش نخواهد شد.
عناصر بی ریشه ای مثل شهردار بدنام کابل که زیر نام «مبارزه با اشتهارات نامنظم» اقدام به فارسی ستیزی کرده و یا عوامل احصائیه مرکزی و تذکره های الکترونیکی که با خارجیخواندن زبان فارسی، سعی می کنند به کمک سلطان زوی بشتابند و زمینه ساز حذف کامل این میراث ماندگار و پرافتخار شوند، جز آنکه عِرض خود می برند و زحمت ما می دارند، هیچ رهاوردی نخواهند داشت.
گستره فارسی به اندازه ای بزرگ و پردامنه است که حتی جمهوریت بی بنیاد و تبلیغاتی و ادعایی و شعاری افغانی را نیز به درون خود می کشاند و هضم می کند؛ همانگونه که سلطنت طلب ها، پشتونیست ها، مزدوران پاکستان، طالبان، تروریست ها و... نتوانستند این شجره طیبه کهنسال و ریشه دار را از جا برکنند و بر تاریخ و تمدن زرین و پرعظمت آن، با انکار و تعصب و تنگ اندیشی، غبار انکار بپاشند و نادیده اش بگیرند. با این حال، خارجی خواندن زبان فارسی، بیش از هر چیزی تیشه به ریشه همان جمهوریت افغانیزه شده ای می زند که برای بقایش نیاز به پذیرش فارسی هم دارد؛ زیرا جمهوریتی که نمی تواند یک بخش بزرگ از هویت ملی مردم اش را هضم کند، پیش از هر عامل خارجی یا داخلی دیگری، علیه خودش وارد عمل شده و به انکار اصول و بنیان های خویش برخاسته است.
این جمهوریت هیچ تفاوتی با امارت طالبانی ندارد که می خواهد مبنای همه چیز، فقه حنفی آنهم با خوانش منحصر به فرد طالبانی باشد؛ زیرا هیچ فرقی میان جمهوریتی که فارسی را حذف می کند و خارجی می خواند با امارتی که تشیع را «اقلیت دینی» می شمارد و بر اصالت و رسمیت فقه حنفی، تأکید می کند، وجود ندارد. فارسی ستیزانی که زیر چتر جمهوریت پناه گرفته اند و وقیحانه به دفاع از میراث شرم آور سلطنت برخاسته اند؛ اما نمی خواهند یک میراث چندهزارساله را ببینند، از نظر تبارشناسی فکری و فرهنگی، همان طالبانی هستند که در آنسو زیر نام «شریعت» برای حذف و انکار مذاهب بزرگ اسلامی و اصالت و اعتبار بخشیدن به یک مذهب آنهم با قرائت مورد پسند خودشان، تقلا می کنند.
از قضا حتی شریعت مداران امارت طالبانی نیز در زمان سلطه شان به فارسی زبانان می گفتند: مسلمانی خبره کوه! یعنی مسلمانی سخن بگو. از نظر آنها فارسی زبان «مسلمانی» نیست و تنها پشتو «اسلامی» است؛ زیرا «زبان اهل جنت است»!
سخن آخر اینکه تلاش مذبوحانه طالبانی که از خوان گسترده جمهوریت، تغذیه می کنند؛ اما همچنان در هوای امارت و سلطنت نفس می کشند و خون ناپاک عبدالرحمان خان و محمدگل مهمند در رگ های شان جاری است، برای حذف و انکار زبان فارسی که زبان تاریخ و تمدن ماست و همین اکنون نیز زبان میانگین و معیار همه مردم افغانستان صرف نظر از اینکه از نظر محلی به کدام زبان سخن می کنند، محسوب می شود، راه به جایی نخواهد برد؛ اما این اقدامات وقیح و شرم آور، تیشه به ریشه همین جمهوریت نیمبند ادعایی خواهد زد و بدتر از آن اینکه به مثابه بخشی از کارنامه شرم آور سران و حاکمان امروز افغانستان، در حافظه تاریخ این سازمان، ثبت خواهد شد.
محمدرضا امینی - جمهور