سادهدلی است که اول ابهت یک ابرقدرت و هژمونی جهانی امریکا را بشکنید، اعتبار و اقتدارش را در ناتو بشکنید؛ در کل جهان تحقیر و رسوایش بکنید، سربازانش را بکشید، مفتضحانه اخراجش بکنید و بعد از آنها توقع کنید برگردند و با شما روابط حسنه برقرار کنند و بیایند و آرام بنشینند و با شما چای سبز و چلغوزه ننگرهار و انار قندهار بخورند!
دین و دولت و سیاست
امیران امارت اسلامی را باز هم درود!
در نامه پیشین، مطالبات جامعه تشیع را برایتان نوشتم و در این مقال از دین و دولت خواهم نگاشت. امیدوارم فایده ای و اثری بر این سیاهه مترتّب باشد.
موفقیت در جنگ و جهاد الزاماً به معنای موفقیت در مدیریت و حکومت کردن نیست؛ مدیریت امروزی با آزمونوخطا و سلایق و علوم دینی ممکن نیست. بدون هیچ اما و اگر، شما برای حکومتکردن ساخته و پرورده نشده اید؛ گمان میکنید با این روند تا کدام تاریخ و زمان میتوانید حکومت کنید! اگر موفق نشوید، عملا اسلام سیاسی را در افکار و اذهان، دفن میکنید و برای تمام شعارها و شعائرتان ناکامی و بدنامی می آورید. و این شما خواهید بود که نگرش و تبلیغ دنیای غرب مبنی بر ناکامی اسلام سیاسی را مهر تایید می زنید و شعار سکولاریزم که دین و سیاست باید جدا از هم زیست کنند، عملا جامه عمل میپوشانید و آنگاه شما مسئول ناکامی اسلام سیاسی در سرزمین تان خواهید بود. تشکیل حکومت دینی الزاماً به معنای حکومتی مملو از طالب و قاری و مولوی و عالم دین نیست.
بعد از شکست دادن ناتو و امریکا و نظام فاسد اشرفغنی؛ بزرگیتان در این بود که حکومت را به نخبگان و مدیران صالح میسپردید و خودتان ظفرمندانه به اصلاحات و دولتسازی کمک میکردید و نه آنکه همچون فاتحان بلاد کفر، به تقسیم غنائم میپرداختید و هرچه بود و نبود را میان خود قسمت میکردید! شما اشتباه بزرگی مرتکب شدید. شما اشتباه مجاهدینی را تکرار کردید که کمونیسم را شکست دادند و خودشان بر سر تقسیم غنائم جنگیدند و مردم را و افغانستان را به تباهی کشاندند.
اکنون قبل از آنکه به ایمان و اعتقادتان خیانت کنید، ذهن و فکرتان و اصول حکومتداری تان را وسعت ببخشید!
بیایید یک ارتباط منطقی بین جهادتان با امریکا و غرب و کمکخواستنتان از اروپا و امریکا برقرار کنید! چرا جنگیدید و حالا چرا برای بازگشتشان امیدوارانه انشاءالله میگویید؟
اما عمل و رفتار و ارتباط غرب و امریکا متکی بر اصول و اندیشه است؛ متکی و مبتنی بر ارزشها و هنجارهایی است که با ارزشهای شما سر سازگاری ندارد. اساس این ارزشها را آزادی و لیبرالیزم شکل میدهد. شما خود را در موقعیتی قرار داده اید که مجبورید یا کاملاً از امریکا و غرب چشم بپوشید و یا مطالبات آنان را تمام و کمال بپذیرید.
امریکا از شما حکومت همهشمول میخواهد، حکومت همهشمول که شد از شما حقوق بشر و حقوق زنان میخواهد، آنهم که شد آزادی بیان میخواهد، که شد شفافیتهای مالی میخواهد، که شد آزادیهای فردی و جمعی میخواهد، که شد قطع ارتباط با فلان کشورها را میخواهد، که شد از شما قرادادهای سودآور میخواهد، که شد محاکمه و مرگ شما را میخواهد… مطمئن باشید امریکا حد توقف نخواهد داشت و خواسته ها و اوامرش هیچجایی ثابت نخواهد ماند. مطمئن باشید و بدانید امریکا که برگردد هرگز شما را نخواهد بخشید و هرگز از تحریم و فشار شما دست بر نخواهد داشت.
سادهدلی است که اول ابهت یک ابرقدرت و هژمونی جهانی امریکا را بشکنید، اعتبار و اقتدارش را در ناتو بشکنید؛ در کل جهان تحقیر و رسوایش بکنید، سربازانش را بکشید، مفتضحانه اخراجش بکنید و بعد از آنها توقع کنید برگردند و با شما روابط حسنه برقرار کنند و بیایند و آرام بنشینند و با شما چای سبز و چلغوزه ننگرهار و انار قندهار بخورند! بدون آنکه شما بر اساس معیارهای آنها تغییر کنید و رقصی در میانه میدان آنها بکنید.
شما دو راه بیشتر دارید: یا همانند کرزی و غنی مطیع محض امریکا شوید؛ قبله سیاسی تان را به سمت واشنگتن و لندن تنظیم کنید، جنگ و جهادتان را فراموش کنید و از آیدیالوژی تان دست بردارید و یا همگرایی منطقوی ایجاد کنید و به دامان قدرت های منطقه پناه ببرید؛ ممکن نیست که بعنوان یک کشورِ تنها و منزوی بود و ماند. پس در هردو صورت شما مجبورید به مردمتان مراجعه کنید. مجبورید قدرت را به مردم واگذار کنید؛ مجبورید کار را به اهلاش بسپارید و تا آنزمان امیدوارم آنقدر خرابی نکنید که هیچ متخصص افغان و وطندوست حاضر نشود با شما زیر یک سقف بنشیند.
شما در جنگ و دیپلماسی و استخبارات موفق بودید؛ اما در دیگر زمینها و زمینهها چیزی ندارید. شما روزی مجبور خواهید شد دستبه دامان نخبگان حوزه اقتصاد و تولید و تجارت و تکنالوژی و فرهنگ و سازندگی و… شوید! نگذارید دیر شود! علمای عظام و مجاهدین کرام را بفرستید از مرزهای فرهنگی و عقیدتی و جغرافیایی دفاع کنند اما اداره را بدون تعصبات قومی و مذهبی به متخصصان و اهالی فن و تجربه و مدیران دانا بسپارید! این از اقتدار شما چیزی نمی کاهد که برای تان مقبولیت و مشروعیت می آورد!
در همین مدت کوتاه، تجربه و بازخورد برنامه و سیاست تان کافیاست تا دانسته باشید که باید آغوش تان را باز کنید و به نخبگان رجوع کنید تا هم، شأن علما و مجاهدین و طالبان حفظ شود و هم به متخصصان علم و نظم و نظام مراجعه شود! با، سواد مدارس دینی و علما و مجاهدین نمیتوانید دولت بسازید و ادارات را فعال کنید و کشوری ناسازگار همچون افغانستان را اداره کنید! نمیشود با همه ارزش ها سر جنگ و ناسازگاری داشت و توقع کرد که اقتصاد و نرخ و نوا مدیریت شود.
به مردم احساس امنیت بدهید! امنیت نه به معنای دستگیری دزد و دغل؛ بلکه امنیت بهمعنای ترویجِ زبانِ نقد و آزادیهای مدنی. به مردم آزادی بیان و تجمع و اعتراض بدهید تا احساس کنند زیر بیرق شما هم میتوان امن بود و گپ زد و فریاد کشید! این آزادی به شما هم امنیت میدهد. لطفا کمی بیندیشید؛ فرصت ها به سرعت از دست میروند.
اگر فکری نکنید و در مسیر اصلاح نروید؛ مردم در تنگنای بیشتری قرار میگیرند. فشارهای بیشتری میبینند. سیل مهاجرتها بیشتر میشود، اعتراضها عریانتر میشوند. چهره بدتری از شما در افغانستان و جهان ترسیم می شود. در این حالت، انعطافناپذیریهای سیاسی و اجتماعی، وجهه شما را بیشتر خدشهدار میسازد. فشارها مردم را تبدیل به بمب ساعتی خواهد کرد که دیر یا زود منفجر خواهند شد.
شما می توانید نقطه پایانی بر جنگ های چهل ساله بگذارید اگر همه امتیازات را برای خود نخواهید، اگر فکری بزرگ و آغوشی باز داشته باشید و اگر بپذیرید که کار را به کاردان بسپارید و تبعیضی میان هیچ قوم و مذهب و منطقه نداشته باشید. زودتر به این وضعیت پایان دهید و متوجه باشید افغانستان روزهای بسیار سختی را انتظار می کشد و تمام نگاهها به شماست؛ شمایی که بعنوان مسئول امور کشور و مسئول خوب و خرابِ حال و آینده مردم هستید.
ادامه دارد...
حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور
madany14@yahoo.com