اظهارات اخیر «دکتر کاظمی قمی» سفیر و نماینده ایران در امور افغانستان با واکنشهای فراوانی روبرو شد که با گذشت یک هفته هنوز ادامه دارد. او در گفتگوی زنده با شبکه «افق» ایران اظهار داشت که افغانستان بخشی از محور مقاومت است و اگر نیاز باشد یک لشکر استشهادی به حمایت از غزه خواهند رفت.
اظهارات ایشان نه تنها تعجب کارشناسان حوزه افغانستان را به دنبال داشت بلکه طالبان هم در محکومیت این سخنان، چندین مطلب تند و تیز منتشر کردند که در رسانههای وابسته به این گروه مانند «نن»، «مرصاد» و «هندوکش غږ» بازتاب داشت.
امااین گروه واقعاً ضداسرائیلی و آمریکاستیز است و در محور مقاومت قرار دارد؟
ذهنیت ضدآمریکایی بودن طالبان در ایران به دلیل دو دهه جنگ طالبان علیه آمریکا شکل گرفته است. این در حالی است که طالبان و عقبه فکری این گروه، «آمریکاستیز»، «ضدآمریکایی» و در مجموع «بیگانهستیز» نیستند بلکه جنگ طالبان با آمریکا و یا در مجموع جنگهای مبارزان افغان علیه متجاوزان به ساختار و قوانین حاکم بر قبیله برمیگردد.
در قوانین بدوی و قبیلهای، اگر بیگانهای بدون هماهنگی با بدویان و اهل قبیله، وارد قلمرو قبیله شود، اهل قبیله علیه مهاجم به دفاع برمیخیزند. این قاعده را «ابن خلدون» در «مقدمه» خود شرح داده است که نسبت به ساختار قبیلهای افغانستان هم صدق میکند.
در قاعده ابن خلدون یعنی دفاع اعضای قبیله در برابر «مهاجم ناهماهنگ»، در هنگام ورود آمریکا به افغانستان نیز عملی شد زیرا آمریکا نه تنها بدون هماهنگی با طالبان و عقبه فکری این گروه وارد افغانستان شد بلکه به طالبان و قبایل همسو با طالبان در قدرت سهم نداد. اینگونه بود که طالبان بر اساس حس حفظ هژمونی قبیلهای اما با نقاب ایدئولوژی به دفاع از «قلمروازدسترفته» خود پرداختند.
زمانی که آمریکا متوجه قضیه شد، راهبرد خود را در قبال طالبان تغییر داد و درباره مسائل افغانستان از جمله خروج خود از افغانستان، با طالبان مشورت و هماهنگی کرد و به این گروه وعده واگذاری قدرت را داد. طالبان نیز در مقابل این بخشش آمریکا، ایدئولوژی ضد آمریکایی خود را کنار گذاشتند و به عنوان متحد و دوست آمریکا در منطقه عمل کردند. اگر اکنون در ظاهر، فاصلهای بین آمریکا و طالبان دیده میشود، این دوری تاکتیکی از ناحیه آمریکا است و درغیرآن طالبان برای دوستی و نزدیکی با آمریکا، سر از پا نمیشناسند.
قاعده حاکم بر جوامع قبیلهای، در جنگهای اول و دوم افغان و انگلیس نیز دیده شد. مثلاً انگلیسها در جنگ اول افغان و انگلیس به صورت یکجانبه سراغ «شاه شجاع» نوه احمدشاه دُرانی رفتند و از وی حمایت کردند، در حالی که خوانین و بسیاری از سران قبیله را از نظر دور داشته بودند. اگر انگلیسها با سران قبیله از جمله خانواده امیر دوستمحمد خان برای ورود به افغانستان هماهنگی میکردند، هرگز جنگ اول افغان و انگلیس رخ نمیداد.
همین اتفاق، بازهم در جنگ دوم افغان و انگلیس به وقوع پیوست زیرا انگلیسها برای ورود به افغانستان، بخشی از سران قبیله مانند خانواده امیرشیرعلی خان و حامیانش را از نظر دور داشتند. اینگونه بود که اعضای همین خانواده مثل «ایوبخان» فرزند امیرشیرعلی خان در مقطع کوتاهی علیه انگلیسها در منطقه «میوند» مقاومت کرد. این در حالی بود که انگلیسها سراغ عبدالرحمان خان پسر عموی ایوبخان رفته و او به انگلیسها لبیک گفته بود. اینگونه بود که عبدالرحمان خان نه تنها علیه انگلیسها دست به اسلحه نبرد بلکه نقش یک سرباز و متحد انگلیسها را بازی کرد و در مقابل ایوبخان جنگید. سرانجام ایوبخان این رهبر غازیان! به ایران فرار کرد و سپس در قبال پرداخت حقوق ماهانه، به انگلیسها پناهنده و تسلیم شد. عبدالرحمان خان در خوشخدمتی به انگلیس به فراری دادن ایوبخان بسنده نکرد بلکه بخشی از خاک افغانستان را به انگلیسها بخشید که اکنون به پرونده «خط دیورند» شناخته میشود.
توضیح بیشتر این که جنگ مقدس، وطندوستی و جهاد در ساختارهای قبیلهای افغانستان، نقاب و پوششی برای حفظ قلمرو است. اگر مهاجمان به اهالی قبیله امتیاز بدهند و یا آنان را به قدرت برسانند، دیگر نه از جنگ ایدئولوژیکی و بیگانهستیزی خبری است و نه جهادی در کار است. در کل، جنگهای افغانستان تا جایی که مقدس بوده باشند، جنگ بر سر قدرت، حفظ قلمرو و نگهداری هژمونی قومی از بُعد داخلی و تأمین منافع ابرقدرتها از بُعد خارجی بوده است.
لذا اشتباه راهبردی در قبال طالبان، به همین نکته برمیگردد که شناخت از لایههای زیرین و زیرپوستی جامعه افغانستان وجود ندارد و تصور میشود که طالبان واقعاً ضدآمریکایی و ضداسرائیلی هستند؛ در حالی که بیگانهستیزی طالبان در گذشته ریشه در عدم نقش این گروه در اداره قلمرو داشته است و اکنون که بر سر قدرت هستند با هیچکسی حتی آمریکا مشکل ایدئولوژی ندارند.
افزون بر این، طبق گزارش اخیر اداره نظارت بر کمکهای آمریکا در افغانستان، آمریکا در دو سال اخیر بیش از ۱۱ میلیارد دلار مستقیم و غیرمستقیم به طالبان برای حفظ نظام این گروه کمک کرده است، رقمی که ایران در ۱۱ سال گذشته به محور مقاومت در خاورمیانه کمک نکرده است.
سخن پایانی این که اگر قرار باشد روزی طالبان بین ایران و آمریکا یکی را انتخاب کنند، قطعاً آمریکا را انتخاب خواهند کرد و این نکتهای است که هنوز بسیاری از مسئولان ایران به درک آن نرسیدهاند.
نویسنده: محمد مرادی