>> جمهور - منطق حقوقی، ساختار و روش‌های مبارزاتی حکومت در تبعید
 
۰

منطق حقوقی، ساختار و روش‌های مبارزاتی حکومت در تبعید

استاد شاکر حیات
دوشنبه ۹ میزان ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۲۴
اخیراً بحث دولت یا حکومت در تبعید توسط مخالفین سیاسی طالبان که غالبا در بیرون از افغانستان حضور دارند مطرح شد. حکومت در تبعید چه میزان مبنای حقوقی دارد و چه تجربه های مشابهی داشته است. ساختار حکومت در تبعید چگونه می تواند باشد و روش مبارزاتی این نوع حکومت چگونه است؟
منطق حقوقی، ساختار و روش‌های مبارزاتی حکومت در تبعید
حکومت در تبعید تاریخ طولانی دارد. در کشورهای اروپایی، آسیایی و به ویژه در افغانستان استفاده شده است ولی در این زمینه بصورت جدی با کمبود منابع و مقالات تخصصی مواجه هستیم که به ابعاد مختلف آن معلومات معتبر ارائه کند. به همین سبب در مقاله حاضر کوشش شده است که این ترم حقوقی/سیاسی از زاویه اسناد بین‌الملل به بررسی گرفته شود. در این مقاله پیرامون سه مورد پرداخته شده است که هر یک بصورت جداگانه به بررسی و معرفی گرفته می‌شود.
 
🔹نخست: منطق حقوقی
بتاریخ ۱۰ مارچ ۲۰۲۰ شورای امنیت ملل متحد قطعنامه شماره ۲۵۱۳ مبنی بر حمایت از آغاز موافقت‌نامه دوحه با طالبان را صادر کرد که در آن از حاکمیت قانون، حفظ دست‌آوردهای جمهوریت، آشتی ملی و قطع ‌رابطه با گروه‌های تروریستی تاکید شده است و بر مبنای آن، قرارداد دوحه با طالبان به امضا رسید؛ ولی دیده شد که طالبان به هیچ یک از تعهدات خود پابند نماندند که در نهایت منجر به سقوط نظام گردید.
 
اینکه امارت اسلامی مشروعیت بین‌المللی ندارد اظهر من الشمس است ولی در مقابل، مسئله این است که به لحاظ اسناد بین‌المللی آیا طرح حکومت در تبعید منطق حقوقی دارد یا خیر؟
 
حکومت در تبعید اصطلاح حقوقی/سیاسی می‌باشد که در خارج از کشور با هدف دفاع از سرزمین و مشروعیت ملی و بین‌المللی شکل می‌گیرد. تعریف این اصطلاح زمانی واضح‌تر میشود که با عناصر دولت مقایسه گردد.
حکومت، حاکمیت، سرزمین و مردم عناصر کلیدی دولت‌های حقیقی اند؛ ولی دولت در تبعید؛ حکومت، حاکمیت، سرزمین و حتی عام مردم را باخود ندارد بلکه مجموعه‌ای از دیاسپورا اند که با خلق انگیزه، اندیشه و برنامه برای بسیج افکار عمومی با هدف اعاده حقوق ذاتی شهروندان و ایجاد دولت مشروع مبارزه می‌کنند.
 
زمانی میشود به سئوال طرح شده جواب ارائه کرد که از منظر تابعیت و پناهندگی، موضوع به بررسی گرفته شود. اما در نخست لازم است که مفاهیم فوق تعریف و در روشنایی آن نتیجه گیری صورت گیرد.
 
تابعیت: عبارت از رابطه حقوقی، سیاسی و معنوی شهروندان با دولت شان می‌باشد.
منظور از رابطه حقوقی، حقوق اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی… و غیره می‌باشد. منظور از رابطه سیاسی، فعالیت‌های سیاسی و کسب قدرت از راه مسالمت‌آمیز بوده و رابطه معنوی را علاقمندی به وطن معنا کرده اند.
 
پناهنده: در ماده ۱۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر، بعنوان یک حق شناخته شده و در کنوانسیون بین المللی مهاجرت ۱۹۵۱ چنین تعریف شده است« شخصی از ترس از دست دادن مال، جان و یا فرهنگش سرزمین متبوع را ترک کرده به دولت خارجی پناه برده باشد».
تابعیت و پناهندگی با هم ارتباط ارگانیک دارند یکی حقوق دیاسپورا را در داخل کشور بیان میکند و دیگری در خارج از کشور. به عبارت ساده‌تر دیاسپورا ‌دارای دو حق ذاتی در دو سرزمین متفاوت است.
بر بنیاد همین امتیازات حقوقی بود که در سال جاری (۱۴۰۳) پناهندگان توانستند در ۲۳ کشور جهان از سالگرد شهادت قهرمان ملی احمد شاه مسعود تجلیل بعمل آورند، جلسات سیاسی و تظاهرات برپا کنند.
 
اصل موضوع:
همه شخصیت‌هایی که طرح حکومت در تبعید را مطرح کردند تابعیت افغانستان را دارند ولی حق سیاسی، حقوقی و معنوی شان گرفته شده است و به همین علت بعنوان پناهنده در کشورهای مختلف به سر می‌برند.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بین‌المللی، حق حیات، حق آزادی بیان، حق انتخاب، حق کار، حق تحصیل، حق تشکل احزاب، راهپیمایی و غیره از جمله حقوق انسانی بوده و دولت‌هایی که به آن ملحق شده اند حق سرپیچی از تطبیق آن را ندارند مگر اینکه در حالت فورس‌ماژور قرار داشته باشند (آنهم بمدت محدود و با شرایط خاص که در ماده ۴ میثاق‌ بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی تذکر رفته است). دولت‌ها دارای شخصیت حقوقی می‌باشند و همیشه استمرار دارند. اگر دولتی صد سال قبل متعهد به انجام کاری شده باشد دولت حاضر مکلف به اجرای آن اند.
امروزه حاکمیت، یک حق نه بلکه برای دولت‌ها یک مسئولیت است. هرگاه دولتی مسئولیت‌ خود را در قبال حقوق انسانی ادا نکند سازمان ملل متحد مسئولیت دارد که تا سرحد حمله نظامی اقدام نماید. قوای حافظ صلح (ISAF) به همین منظور ایجاد شده است.
سه سال میشود که طالبان تمامی حقوق فوق را نقض کرده اند، هنوزهم جریان دارد و فرامین ملاهبت الله نشان میدهد که تعهد به استمرار آن دارند. یعنی جرم عمدی را مرتکب شده بودند، هنوزهم ادامه دارد و متعهد به ادامه آن می‌باشند.
 
خلاصه مطلب اینکه از هر زاویه‌ای که به عملکرد طالبان دیده شود محکوم و مردود اند. پس در مقابل، شکلگیری حکومت در تبعید که بدنبال تحقق ارزش‌های ملی و بین‌المللی است، به دلایل ذیل دارای منطق حقوقی می‌باشد:
 
1. ارزش‌های انسانی: طراحان حکومت در تبعید بدنبال تحقق ارزش‌های ملی و بین‌المللی اند که در‌ افغانستان منسوخ شده اند. مانند: اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بین‌المللی.
 
2. تابعیت: دیاسپورا‌ی افغانستانی تابعیت افغانستان را دارند ولی از مزایای حقوقی، سیاسی و معنوی آن محروم اند که در قانون اساسی افغانستان تسجیل شده بود و ضمنا ماده ۱۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر در زمینه موقف واضح دارد که (حقوق بر مبنای تابعیت از جمله حقوق ذاتی افراد می‌باشد هیچ گروهی حق حذف آن را ندارد)
 
3. پناهندگی: شهروندان افغانستان که مجال حضور در داخل کشور را از دست داده اند و از ترس بی‌حرمتی و از دست دادن جان خود به دولت‌های بیگانه پناه بردند، حق دارند که برای احقاق حقوق از دست رفته خود و ایجاد حکومت مشروع و عادلانه مبارزه کنند و به زادگاه خود برگردند. ماده‌ ۲، ۳، ۹ … میثاق‌های بین‌المللی مدنی و سیاسی مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ احترام گذاشتن به حقوق ذاتی انسانها را صرف نظر از محدوده زمانی و مکانی خط سرخ سازمان ملل معرفی نموده است.
 
4. بر اساس اسناد بین‌المللی، گروه تروریستی و گروه مزدور حق حکومت کردن را ندارند. طالبان متهم به اعمال تروریستی و پرورش گروه مزدورند. موجودیت ۲۳ گروه تروریستی بشمول طالبان و دستور‌های انسان ستیزانه ملاهبت‌الله، مشروعیت حکومت در تبعید را تضمین میکند. بطور نمونه قطعنامه‌ شماره ۱۷۷۶ مورخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ و قطعنامه شماره ۲۱۸۹ مورخ ۱۲ دسامبر ۲۰۱۴ تاکید بر اعمال تروریستی طالبان دارند.
 
5. به حمایت از حکومت در تبعید تبت سه قطعنامه‌ بین‌المللی صادر شده است و این حکومت در محکمه بین المللی کیفری (ICJ) علیه چین، دعوای حقوقی باز کرده و ضمنا رهبرش با مقامات ایالات متحده آمریکا و مقامات دولتی سایر کشورها دید و بازدید دارد که موارد ذکر شده و قطعنامه شماره ۱۷۲۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد گواه بر به رسمیت شناختن حکومت در تبعید می‌باشد.
 
6. دولت‌هایی که در جنگ جهانی دوم در تبعید قرار داشتند امروزه در تصویب اسناد بین‌المللی سهم دارند. چیزی را که برای خود پسندیده بودند برای دیگران نیز می پسندند.
 
🔹 دوم: ساختار حکومت در تبعید:
این نوع حکومت‌ها ساختار و شکل ثابت ندارند و در کشور‌های مختلف بصورت متفاوت و با در نظرداشت نیازهای زمان ایجاد شده اند. بطور نمونه از چهار ساختار یا type حکومت‌های تبعیدی بصورت مسلسل ذکر میگردد:
 
1. حکومت در تبعید فرانسه به شکل نظامی توسط شارل دوگل از انگلستان رهبری میشد. یک فرد نظامی در رأس حکومت قرار گرفته بود و از همان‌جا فرمان صادر میکرد.
 
2. حکومت در تبعید بلجیم که در انگلستان شکل گرفت توسط صدراعظم اش مدیریت میشد.
 
3. تبتی‌ها، حکومت در تبعید خود را در هندوستان تأسیس کردند که تا به امروز ادامه دارد. این حکومت دارای رهبر مذهبی (دالایی لاما)، ریاست جمهوری و پارلمان می‌باشد، ۲۰۰ هزار شهروند تبتی که در هندوستان به سر میبرند رئیس جمهوری و اعضای پارلمان را از طریق رای دهی گزینش می‌کنند.
 
4. در افغانستان احزاب هفت‌گانه سیاسی حکومت در تبعید را در پاکستان شکل دادند و صبغت الله مجددی را بعنوان رئیس خود برگزیدند که بعد از سقوط نظام کمونستی حکومت به کابل منتقل گردید.
 
🔹سوم: روش‌ مبارزاتی حکومت در تبعید:
1. تبت: روش سیاسی را دنبال میکند و هیچگاهی دست به سلاح نبرده اند.
2. فرانسه: بیشتر فعالیت نظامی داشتند و همزمان در عرصه سیاسی نیز فعال بودند.
3. احزاب هفت‌گانه افغانستان مقیم پاکستان روش مختلط را اختیار کرده بودند.
 
نتیجه اینکه: با پیروزی طالبان، دولت جمهوری با تمام ارزش‌های ملی و بین‌المللی اش سرنگون گردید. در مقابل، جبهه مقاومت و سایر جریان‌های سیاسی با طرح حکومت در تبعید در صدد تحقق دوباره دولت و ارزش‌های آن اند که در اسناد بین‌المللی توجیه پذیر و دارای منطق حقوقی می‌باشد و میتواند بعنوان یک چتر سیاسی برای احقاق حقوق ذاتی شهروندان مورد استفاده قرار گیرد.
 
نویسنده: استاد شاکر حیات -کارشناس ارشد حقوق بین الملل
ارسالی به خبرگزاری جمهور
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین