تأثیرات تروریسم طالبانی بر تروریسم شامات
بین تروریست هایی که اکنون در سوریه می جنگند با طالبانی که تا دیروز در افغانستان می جنگیدند مشابهت های زیادی وجود دارد. این تشابه، به حدی است که بتوان طالبان را استاد تحریر الشام و من تبع دانست.
هرچند که از نظر امریکا هردو گروه تروریست هستند اما هردو، همزمان مورد حمایت امریکا هم هستند. هردو گروه ظاهراً با یک هدف واحد، استعمال می شوند. هدف نهایی استعمال تحریرالشام، ایران است. طالبان نیز نهایتاً به دردسر بزرگی برای ایران تبدیل خواهند شد و چه بسا اگر تروریست ها در شامات موفق شوند، بعد از تصرف عراق؛ ایران را هدف غایی خویش بدانند. از این طرف یعنی از شرق ایران نیز؛ دور از تصور نیست که طالبان در اقدامی هماهنگ با جنگجویان شام، بحران امنیتی خطرناکی را برای ایران رقم بزند.
هردو گروه، دشمن شیعه هستند و هردو با ایران نیز دشمنی دارند. غایت آرزوی هردو گروه تروریستی جنگ مستقیم با ایران است اما تا هنوز هیچکدام به آن میزان از پختگی نرسیده اند که مستقیما این آرزوی خود را عملیاتی کنند. پس جنگِ الانِ سوریه، برای آینده مقاومت و آینده مردم ایران، بسیار حیاتی و تعیین کننده است. شکست تروریست های تحریر الشام، احرار الشام، جیش العزه، جبهه وطنیه و تروریستهای ازبک و اویغور و... به معنای شکست یک توطئه بزرگ بین المللی در خاورمیانه علیه ایران و روسیه و قدرت های غیرامریکایی است. به هرحالت، ما نباید از نقش و اثر طالبان بر تروریسم موجود در خاورمیانه غافل بمانیم.
تجارب جنگهای طالبان، سرلوحه جنگجویان معارض سوریه است. این تجارب کدام ها هستند؟
تجربه طالبان حملات سریع و غافلگیرکننده با حمایت خارجی، شایعه پراکنی و تبلیغات روانی، اسقاط سریع شهرهای مهم در حملات برق آسا، برخورد ملایم با مردم مناطق تحت تصرف، نشان دادن چهره ملایم از خود در مقابل مردم و رسانه؛ بهروه وری از کمک های یک قدرت جهانی بنام امریکا و یک قدرت منطقوی بنام پاکستان و... بود.
استفاده از تاکتیکهای مشترک، دقیقا هر دو گروه را در یک قالب واحد کنار هم قرار می دهد. با این تفکیک که طالبان در دامان پاکستان پرورش یافت و از پاکستان به سمت افغانستان ریشه دوانید و تروریست های شامات، در بستر ترکیه پرورده شدند و تحت الحمایه ترکیه شهرهای سوریه را تصرف می کنند. در جنگ پنجشیر، جنگنده های پاکستانی به کمک طالبان آمدند و در جنگ حما پهپادهای بیرقدار ترکیه در دستان تروریستها قرار گرفته اند. در مجموع هردو گروه با نظارت و چراغ سبز امریکا مأموریت شان را انجام داده اند.
طالبان وانمود کردند که ضد داعش هستند. تحریر شام نیز چنین وانمود می کند. هردو تمرکزشان بر نشان دادن یک چهره ملایمِ اسلامی و تغییر یافته از خود هستند که گویا نه همانند طالبان دهه نود هستند و نه همانند داعش و النصره ی پنج سال پیش. اما فی الواقع طالبانِ فعلی، بدتر از طالبان دهه نود و تحریرالشام خطرناکتر از داعش پنج سال پیش هستند.
با وجود آنکه هردو عهدشکنی کرده اند؛ یعنی تروریست های قندهار، عهدنامه دوحه را نادیده گرفته اند و تروریست های سوریه، عهدنامه آستانه را زیرپای کرده اند اما نهایتا در راستای منافع و مطالبات امریکا می جنگند و عمل می کنند.
ما نمی توانیم و نباید ارتباط فکری، ارتباط ایدئولوژیک، ارتباط سیاسی و ارتباط نظامی هیئت تحریرالشام و طالبان را انکار کنیم. جنگجویان شامات قبلا با طالبان بیعت کرده اند؛ رهبران آنها تا هنوز در بیعتِ طالبان هستند. برخی از جنگجویان شان، قبلا در یک جبهه مشترک جنگیده اند و فعلا هم در امتداد همان ایدئولوژی می جنگند. تروریست های اویغور و ازبیک و پشتونِ موجود در صفوف تروریست های سوریه، از اعضا و یا از گروههای تحت الحمایه طالبان هستند. بیشترین اثرگذاری جنگی را در سوریه همین ها دارند. بیرق طالبان در دستان تحریرالشام و احرارالشام وجود دارد. بیرق طالبان را در هرجایی که فتح کنند به اهتزاز در می آورند. این نشان از پیوند این دو گروه تروریستی می دهد.
طالبان در افغانستان بیش از آنکه به دنبال داعش بگردند در پی عناصر فاطمیون هستند. یکی از دلایلی که آقای مرتضوی در میان این گروه، موفق نشد؛ به تنفر طالبان از فاطمیون بر می گردد. یکی از اتهاماتی که در کابل علیه او وجود داشت فاطمیون سازی از درون افغانستان توسط او بود؛ در حالیکه چنین چیزی اصلا وجود نداشت.
به هرحال، هیئت تحریرالشام ضمن آنکه با طالبان بیعت کرده اند؛ از طالبان بسیار آموخته اند. طالبان با تحمیق توده های نادان، توانست لشکری بزرگ برای خودش فراهم آورد. طالبان در عملیات های سال آخر علیه دولت جمهوریت؛ پول های هنگفتی داشت و حتی به اسیران خود نیز پول می داد و حتی بین برخی سربازان اردوی ملی که تسلیم می شدند پول توزیع می کردند و سپس آنها را رها می کردند که بروند به خانه و قشلاق خود.
دقیقاً مشابه همین کار را تحریر شام می کند؛ یعنی حتی مردم شیعه نبل و الزهرا را محاصره کرد و گرفت اما آزاد کرد. برخی سربازان اسیر سوری را نیز گرفت و خوشرفتاری کرد. (البته بغیر از چند مورد کشتار و توهین به اسیران. وقتی هم که فشار دیدند توحش و بدرفتاری را آغاز کردهاند ).
خوش شانسی طالبان این بود که اردوی ملی جمهوریت، روحیه و انگیزه ای برای جنگ در مقابل آنها نداشتند. مشابه همین خوشبختی را تروریست های شام نیز دارند که سربازان ارتش سوریه، انگیزه یا دل و جرأت چندانی برای جنگیدن ندارند.
فقط یک تفاوت عمده میان افغانستان اشرف غنی و سوریه بشار اسد وجود دارد: حکومت جمهوریت، کاملا وابسته به امریکا بود و اردوی ملی افغانستان نیز توسط امریکا تغذیه می شد و لذا به محض خروج امریکا، همه چیز از هم پاشید. اشرف غنی بعنوان رئیس جمهور افغانستان، یک مهره مطلقا امریکایی و یک افغانِ بَرده بود.
لیکن حکومت سوریه با تمام ضعفهایش و نیروهای ارتش سوریه با تمام سستی هایش، اسیر دست امریکا نیست و پشت سر خود حامیان دیگری دارد. بشار اسد نیز یک فرد استوار و قاطع است. اینکه روسیه و ایران چه می کنند و چه در سر دارند؛ و اینکه نیروهای کمکی غیر سوری چه مقدار توانمندی و انگیزه دارند، بحثی تعیین کننده است که باید به نظاره نشست و دید.
سیدجواد حجت-
خبرگزاری جمهور