۰

بازخوانی فرازوفرود روابط طالبان و عربستان

نجیب‌الله نیک‌اندیش
سه شنبه ۴ جدی ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۲
بازخوانی فرازوفرود روابط طالبان و عربستان

در سه سال گذشته، روابط عربستان و طالبان، نموداری ازتزلزل و بی‌ثباتی را به نمایش گذاشت و عمده دلیل آن هم فقدان زمینه نفوذ و نقش‌آفرینی گسترده ریاض در امور افغانستان تحت کنترل طالبان بود.

به رغم آن که در دور اول حاکمیت طالبان در دهه نود میلادی، عربستان جزء سه کشوری بود که امارت این گروه را به رسمیتشناخت و حتی با دور زدن تحریم‌های غرب علیه طالبان، متکفل تامین نیازهای مالی آن شد، اما پس از حادثه یازدهم سپتامبر و حمله امریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان، عربستان راه خود را از طالبان جدا کرد و جانب امریکا را گرفت تا در بازی‌هایجدید منطقه به رهبری امریکا، جایگاه مناسبی برای خود دست و پا کند. در عهد جمهوری هم که طالبان به صورت پراکنده به بازتولید قدرت نظامی خود روی آورد و به تدریج به بزرگ‌ترینچالش امنیتی دولت دست‌نشانده امریکا در افغانستان تبدیل شد، این عربستان سعودی بود که با میزبانی از اجلاس علمای جهان اسلام، جنگ طالبان با دولت جمهوری را حرام خواند؛ اقدامی که از نظر طالبان به رغم ادعای ام‌القرایی جهان اسلام، ریاض دست در دست امریکا دارد و به آرمان‌های انقلابی مجاهدان مسلمان ضد نظام سلطه غربی، خیانت می‌کند.

رویگردانی عربستان از طالبان، فرصت مغتنمی برای رقبای منطقه‌ای ریاض فراهم کرد و سبب شد این بار قطر آغوش کوچک خود را در اوج اقتدار نظام جمهوری در افغانستان، به بزرگی به روی طالبان باز کند. گشایش دفتر سیاسی طالبان در دوحه، نشانگان آن بود که این میکروکشور عربی، به مراتب بهتر از عربستان مدعی رهبری جهان اسلام، بر چشم‌انداز تحولات آتی منطقه اشراف دارد و از همین رهگذر می‌تواند برنامه‌هایراهبردی آینده خود را به خوبی اشراب کند.

با آغاز مذاکرات صلح امریکا و طالبان در دوحه و شتابناکیتحولات پس از آن، نقش عربستان در تحولات سیاسیافغانستان به صفر تقلیل یافت و کشوری که هم پیشینه هم‌پیمانی با طالبان را داشت و هم تبارشناسی رهبران ارشداین گروه به مدارس مورد حمایت عربستان در پاکستانبرمی‌گردد، در ورق‌گردانی جدید، کاملا منزوی و حاشیه‌نشینشد.

با فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان و بازگشت دوباره طالبان به قدرت که نتیجه شکست استراتژی غرب در کشور بود، استراتژی پیرو عربستان هم در قبال افغانستان شکست خورد وریاض بایستی در بازتعریف راهبردهای منطقه‌ای خود، راه تازه‌ای برای ورود به بازار مکاره و پرنوسان سیاست افغانستانپیدا می‌کرد. 

این بار دولت‌مردان ریاض چاره کار را در آن دیدند که نفوذ خود در ساختار سیاسی جدید افغانستان را با یک بسته ۳۰ میلیوندالری بازخرید کنند. این مبلغ به خزانه طالبان واریز و سفارت عربستان هم در کابل بازگشایی شد، اما نه تعامل دیپلماتیک و نه کمک مالی به خزانه خالی طالبان، کمکی به ارتقای جایگاه ریاض در سیاست خارجی طالبان نکرد؛ زیرا طالبان این بار پخته‌تر و آبدیده‌تر از بار نخست وارد بازی قدرت شده و با در پیش‌گیری سیاست بی‌طرفانه در قبال رقبای منطقه‌ای، در پی دست‌یابی به سود حداکثری و بدون وابستگی به مثلث محدودی مثل پاکستان و عربستان و امارات متحده عربی است.

به این ترتیب، تیر عربستان در افغانستان تحت کنترل طالبان به سنگ خورد و ریاض با بستن سفارت خود در کابل به بهانه تهدیدات امنیتی، افغانستان را از سبد سیاست خارجی خود بیرون گذاشت؛ تا آن که شدت و سرعت تحولات منطقه‌ای، تلنگر تکان‌دهنده‌تری به دولت‌مردان ریاض وارد کرد و آنان را به تقلابرای پابه‌پایی با این رویدادهای شتابناک وادار ساخت.

به همین دلیل است که اقدام جدید ریاض برای بازگشایی سفارت خود در کابل را باید در ذیل رویدادهای اخیر منطقه، از جمله سقوط دولت بشار اسد در سوریه و پررنگ‌تر شدن نقش ترکیه در این تحول تاریخی تحلیل کرد؛ چیزی که به دنبال گسترش نفوذ میکروکشور قطر در معادلات و معاملات منطقه‌ای، به صورت قهری و قطعی، متضمن کم‌رنگی حضور و حیات سیاسی عربستان در پیکربندی نظم پیچیده جدید خاورمیانه است.

ترکیه در فروپاشی دولت اسد نقش تعیین‌کننده محوری داشت. اردوغان با حمایت تمام‌قد از جریان تروریستی تحریرالشام که نسخه تکثیرشده خاورمیانه‌ای طالبان است، عرصه را بر نقش‌آفرینی عربستان در بازی‌های منطقه‌ای تنگ کرد و جایگاه ریاض را در فرآیند یک سقوط آزاد، از اوج به زیر کشید. اکنون جولانی به همان اندازه از سوی امریکا و اسراییل در منطقهجولان می‌دهد، نیروی نیابتی ترکیه هم هست و بدون شک تنهابه تصرف سوریه بسنده نخواهد کرد، بلکه دامنه اقداماتعملیاتی امنیتی خود را تا مرزهای عراق و عربستان و مصر و اردن هم توسعه خواهد داد.

این وضعیت عربستان را که رقیب جدی و سنتی ترکیه است، در شرایط بسیار سختی قرار داده و در صورت ادامه این وضعیت، برگ‌های بازی او را در عرصه سیاست و امنیت، محدود و حتی مسدود خواهد کرد. بنابراین تنها گزینه‌ای که اکنون ریاض برای مهار تهدیدهای نوظهور و از جمله تسلط تحریرالشام بر سوریه در اختیار دارد، فرصت‌سازیبرای خود از طریق توسعه روابط با کشورهای مختلف و به ویژه افغانستان طالبانی است. 

جالب این که طالبان نیز از بازگشایی سفارت ریاض در کابل استقبال کرد، اما این استقبال هرگز به معنای پذیرش جایگاه پیشین عربستان در سیاست خارجی افغانستان نیست، بلکهمعطوف به اثبات حقانیت امارت اسلامی مورد نظر طالبان، با بهره‌برداری ابزاری از ادعای ام‌القرایی عربستان برای جهان اسلام است.

از یاد نبریم که طالبان در سه سال گذشته، هدفمندانه تلاش کرده‌اند نوعی استقلال در رأی دینی را به نمایش بگذارند تا به پیروی از الگوی دینی عربستان متهم نشوند؛ به گونه‌ای که این گروه، در اولین عید فطر پس از حاکمیت خود بر افغانستان، روز بیست و هشتم ماه رمضان را عید فطر اعلام کردند تا همزمانی عید در افغانستان و عربستان، شائبه پیروی طالبان ازدارالافتاهای ریاض را منتفی کند، اما اگر بازگشایی سفارت عربستان در کابل، به تثبیت موقعیت اسلامی حکومت طالبان کمک کند، با آغوش باز از آن استقبال می‌کنند تا ادعای انزوای حکومت دینی آنان که همواره از سوی مخالفان سیاسی شانمطرح می‌شود، مخدوش شود.

با وجود این، ریاض حاضر است برای باز کردن راه حضور خود در سیاست افغانستان، هر امتیازی که لازم باشد به طالبان بدهد؛ آنچنان که در اعلامیه سفارت عربستان در کابل گفته شدهکه «آماده هر نوع خدمت‌رسانی به مردم دوست و برادر خود در افغانستان است.» این بدان معنا است که ریاض دریافته استکه قطع ارتباط با طالبان، عوارض و عواقب سنگینی برای منافع و امنیت ملی عربستان خواهد داشت و عربستان در هر شرایطی باید پایگاه خود در افغانستان را حفظ کند. با این حال، به نظر می‌رسد تلاش ریاض برای بازیابی جایگاه پیشین خود در افغانستان، نیازمند زمانی طولانی و صرف هزینه‌ایهنگفت است.

در این میان تنها گزینه‌ای که تا حد زیادی به این هدف کمک می‌کند، مشارکت گسترده ریاض در بازسازی افغانستان و سرمایه‌گذاری بی‌پایان در پروژه‌های عظیم زیربنایی کشور است. طالبان نیز سعی خواهند کرد با درک نیاز سیاسی ـ امنیتی عربستان به افغانستان تحت کنترل خود، از فرصت‌هایبزرگ اقتصادی این کشور، بهره‌برداری حداکثری کنند.

 نجیب‌الله نیک‌اندیش- خبرگزاری جمهور

 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین