ترور شخصیتی از دوره اي كه حسنک وزیر بر دار شد و داستان اعدامش را ابوالفضل بیهقی با زیباترین و ماندگارترین نثر ثبت حافظه تاریخ کرد تا اکنون سدهها گذشته است، اما فرهنگ نخبهکُشی کماکان پابرجا است. تنها شکلاش تغییر کرده است؛ به گونهای که اگر دیروز این فرهنگ در قالب اعدام و تبعید و تکفیر تبارز پیدا میکرد امروز اما بیشتر در قالب "ترور شخصیتی" به نمایش در میآید.
چند روز پیش یکی از دوستانم پرسید: آقای ثاقب چرا در شبکههای اجتماعی خود را به گارد محافظ عطامحمد نور تبدیل کردهای و در برابر هر نقدی که از او صورت میگیرد میایستی؟ وجهه روشنفکرانهات چه شد؟ یادداشتهای فلسفیات چه شد؟
گفتم: یکی نقد است، یکی نخبهکشی. آنچه در برابر والی بلخ جریان دارد، نقد نیست، نخبهکشی است. نخبهکشی یکی از مشکلات بزرگی است که در درازای تاریخ دامنگیر تاجیکان بوده است، فرهنگ نخبهکُشی است.
تاجیکان یکی از اقوامی است که همواره در این سرزمین از محرومیت، ظلم، ستم و تبعیض قومی گلایه داشتهاند. با اینهمه اما تاب و طاقت "پیشرفت" را هم نداشتهاند. ما تاجيكان از پیشرفت میترسیم و با توطئه و دسیسه و رشک و حسد جلو استعدادهای استثنایی را که شاید به سوی پیشرفت هدایت مان کند، میگیریم.
باری یکی از دانشمندان ایرانی گفته بود: "جهان سوم، جایی است که اگر در آبادی وطن کوشیدی، خانهات خراب میشود." من فکر میکنم مصداق عینی و انضمامی این سخن، جامعه تاجیک است. در میان تاجیکان افغانستان اگر کوچکترین استعداد و توانایی از خود نشان دادی، توطئهها و دسیسهها در برابرت آغاز میشود. حسنک وزیر را بردار کردیم، بوعلی سینا را که نابغه علم و دانش بود تکفیر نمودیم و مولانا جلالالدین محمد بلخی را آواره ساختیم...
نخبهکشی داستان همیشگی تاریخ ما است. علل و عواملی که اغلب باعث نخبهکشی در جامعه تاجیکان میگردد بسیار است، اما مهمترین آنها عبارتتد از حسد، رشک و ترس از جانشینی. اغلب دوستان ما وقتی آدم با استعداد و خردمندی را میبینند که ظرفیت کلانی برای ایجاد تحول و دگرگونی در اجتماع دارند، از وی میترسند و در چهره وی تصویر مردی را میبینند که جایگاه او را تصاحب خواهد کرد و از مقامش کنار خواهد زد. سپس نوبت توطئه و دسیسه فرا میرسد... دسیسه پشت دسیسه و توطئه پشت توطئه.
ترور شخصیتی از دوره اي كه حسنک وزیر بر دار شد و داستان اعدامش را ابوالفضل بیهقی با زیباترین و ماندگارترین نثر ثبت حافظه تاریخ کرد تا اکنون سدهها گذشته است، اما فرهنگ نخبهکُشی کماکان پابرجا است. تنها شکلاش تغییر کرده است؛ به گونهای که اگر دیروز این فرهنگ در قالب اعدام و تبعید و تکفیر تبارز پیدا میکرد امروز اما بیشتر در قالب "ترور شخصیتی" به نمایش در میآید.
ترور شخصیتی، عبارت است از تلاش برای لکهدار کردن شهرت یک فرد، از طریق تبلیغ موارد گمراهکننده و اغراق آمیز و یا تحریف حقایق و واقعیتها درباره او. هدفی که در ترور شخصیتی تعقیب میشود، منزویسازی فرد مورد نظر و تضعیف پایگاه اجتماعی او میباشد. ترور شخصیتی، تاریخچه درازی در جهان اسلام دارد. شاید نخستین کسی که هدف چنین حملهای قرار گرفت پیامبر اسلام بود. کسانی که تاریخ اسلام و سیرت رسولالله (ص) را خوانده باشند، میدانند که مشرکان به منظور تضعیف دعوت پیامبر و جایگاه او در میان مردم، او را "کاهن"، "ساحر" و "دروغگو" خوانده و مورد استهزاء و تمسخر قرار میدادند.
ترور شخصیتی و شبکههای اجتماعی
یکی از بسترها و فضاهایی که در آنجا به شدت ترور شخصیتی جریان دارد، شبکههای اجتماعی در افغانستان است. بر بنیاد آخرین آمارها گفته میشود که تعداد کاربران شبکههای اجتماعی در افغانستان، نزدیک به دو میلیون کاربر میرسد. کسانی که شبکههای اجتماعی را تعقیب میکنند میدانند که اکثر این کاربران روزانه یا دنبال شخصیتسازی و قهرمانتراشی اند یا به دنبال ترور شخصیت رقبای سیاسی. یکی از شخصیتهای مطرحی که در این اواخر توسط برخی حلقات خاص ترور شخصیتی میشود، استاد عطامحمد نور است.
استاد عطامحمد نور، والی بلخ، یکی از دولتمردانی است که در میان مردم به تدبیر و کفایت و قاطعیت مشهور میباشد و از محبوبیت فوقالعادهای برخوردار است. جایگاهی را که والی بلخ در میان مردم کسب کرده است، ناشی از موفقیتهای او در مقام والی ولایت بلخ و موضعگیریهای سیاسیاش در ۱۴ سال پسین است. بلخی را که عطامحمد نور مدیریت کرده است امروزه – حتا به اعتراف رییس جمهور که رابطه متشنجی نیز با وی دارد – الگوی حکومتداری خوب و بازسازی و نوسازی میباشد.
همچنین موضعگیریهای سیاسی که در سیزدهسال گذشته داشته، همواره در راستای پاسداری از ارزشهای مردم بوده است. موفقیت سیاسی و محبوبیت اجتماعی که والی بلخ در سالهای پسین کسب کرده است، عدهای را در هراس انداخته که مبادا شهرت او باعث انزوای دیگران گردیده و مقام رهبریت را به دست آورد. به همین خاطر برخی رقبای سیاسی او، عدهای کاربران فیسبوک را به تبلیغ علیه وی توظیف کردهاند. تبلیغاتی را هم که عدهای علیه وی انجام میدهند چنان ناشیانه و پر از یاوهگویی است که هر عقل سلیمی را به خنده میاندازد.
نتیجهگیری
ترور شخصیتی و نخبهکُشی یکی از موانع توسعه سیاسی است. ترور شخصیتی به عنوان یکی از شیوههای نخبهکشی باعث میگردد که برای استعدادهای استثنایی ما فرصت خدمتگزاری به مردم داده نشود و فرهنگ سفلهپروری ادامه یابد. ایستادگی علیه فرهنگ نخبهکشی، از مسوولیتهای قشر روشنفکر و جوان کشور است. ما با ایستادگی در برابر این فرهنگ، در حقیقت علیه بردارشدن حسنکها میایستیم. ما نباید اجازه دهیم که فرهنگ نخبهکشی و سفلهپروری در این سرزمین به اشکال دیگر تداوم یابد.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور