درآمدوجود ادیان گوناگون وایدئولوژیهای دینگونه در جامعهی بشری، امریست واقعی که هیچکس را یارای انکار آن نیست. ادیان هرکدام دارای قدامت تاریخی، پیروان بیشمار و مبانی متفاوت فکری و معرفتیاند. این تعدد و تکثّر در درازنای تاریخ، تا آنجا که حافظهی بشر به آن دسترسی دارد، پرسشهایی را به میان آورده است که: اولا؛ چرا ادیان گوناگون وجود دارد؟ ثانیا؛ کدام یک از این دینها ره به حقیقت برده اند؟ ثالثا؛ التزام به کدام یک از این ادیان موجب سعادت و نجات آدمی می شود؟ آیا می توانیم حقیقت را که امری انتزاعی است در انحصار یک دین قرار دهیم؟ معیار حقیقی بودن یک دین چیست؟
بیهوده نیست اگر بگوییم پاسخ متدینان هر دین به سئوالات پیشگفته تا قرن بیستم میلادی یکسان و یکنواخت بود، وآن اینکه حقیقت، نجات و سعادت در گرو دینیست که آنها بدان معتقد و پایبندند. گسترش مراودات بشر در سدههای پسین، روابط مستحکم فرهنگی میان انسانها و فرایند جهانی شدن، ساحت دین را نیز در امان نمانده است.
مسایل فوق تردیدهایی را در مورد انحصار حق در یک دین و بستن شاهراه نجات به روی پیروان ادیان دیگر، در میان پارهيی از دینپژوهان و فیلسوفان دین بهمیان آورده است. این طیف از دینپژوهان با مبانی و رویکردهای متفاوتِ معرفتي و کلامی (که به آنها اشاره خواهیم داشت) حق را امر متکثّر دانسته و آنرا به تمام ادیان تعمیم میدهند؛ به عبارت دیگر، در اندیشهی ایشان برای دستیابی به حق، صراط مستقیمی وجود ندارد، بلکه صراطهای مستقیم وجود دارد. این رویکرد، اگرچه عمدتاَ دردهههای اخیرمطرح گردیده است، طرفداران زیادی در میان دینداران ندارد. با اینهمه، چنین نگرشی به دلیل جذابیّت ظاهری، و دغدغهیی که در میان گروهی از انسانها افگنده است، مورد توجه منتقدان و فیلسوفان دین قرارگرفته است. در این نوشته میکوشیم پیرامون بسترهای تاریخی وفکری پلورالیزم دینی نظر افگنیم.
بسترهای تاریخی پلورالیزم دینیدر نقد و بررسی هر اندیشهيی توجه به زمینهها و بسترهای تاریخی آن امر ضروری است. زیرا مکان و زمان شکلگیری هر مکتب و مرامی، در چگونگی تفسیر و تحلیل مبانی آن نقش قابل توجهی دارد. نظریهی پلورالیزم دینی از بستر الهیات مسیحی سر برآورده و در اوضاع فرهنگی، دینی، سیاسی و اجتماعی مغربزمین رشد و نمو یافته است. غرب در سیر فکری خود بعد از سدههای میانه، سه دگرگونی و حادثهی مهم را تجربه نمود که این حوادث زمینهساز ظهور مکاتب فکری متعدد و گرایشهای متفاوت و متنوع در عرصههای مختلف حیات فکری آن دیارگردید.
دگرگونی نخست عصر نوزایی ویا رنسانس است که از قرن چهاردههم آغاز و تا قرن شانزدههم میلادی ادامه پیدانمود. دورهی رنسانس را میتوان مجموعهیی از دگرگونیها و چرخشها و نهضتهای ادبی، فکری، هنری، علمی و دینی خواند که در رویارویی با قرون وسطا به وقوع پیوست. این دوره موجب بسط جریانهای متنوع فکری و فلسفهپردازیهای یونانی گردید.
دگرگونی دوم جنبش اصلاح دینی ویا رفورماسیون بود که درقرن۱۶ میلادی به رهبری مارتین لوتر انجام یافت و به شکل یکی از رویدادهای مهم درتدوین و تنسیق تاریخ جدید غرب و مدرنیتهی غربی درآمد. به این ترتیب جنبش اصلاح دینی و نواندیشی دینی به هدف پیرایش و تسویهي کلیسای مسیحیت به لحاظ اعتقادی، اخلاقی، معنوی و رفتاری آغاز شد و منجر به تاسیس مذهب پروتستانیسم گردید.
رویداد سوم در تاریخ فکری غرب را میتوان عصر روشنگری و یا عصر خرد نامید. این عصر از اواخر قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی آغاز گردید و در حقیقت عصر روشنگری را باید ادامهی دو جنبش قبلی دانست. این سه حادثه در غرب اساس همهي تحولات فکری بعدی را تشکیل میدهد.
نظریهی پلورالیزم دینی در غرب مولود لیبرالیسم دینی و لیبرالیسم دینی مولود لیبرالیسم سیاسی است. لیبرالیسم دینی یکی از مواردی است که بعد از این سه دگرگونی پدید آمده و به گونهیی در تفکر پلورالیسنی دینی تأثیر چشمگیری داشته است.
اساس لیبرالیسم دینی را تکیه بر وجه اخلاقیِ دین و کم اهمیت جلوه دادن ساحهی اعتقادات وعبادات دین تشکیل میدهد. عامل دیگری که زمینهساز شیوع افکار پلورالیستی در میان پارهیی از افراد در غرب گردید، اندیشهی تسامح و تساه (Tolerance) است. مبنای تلرانس را ممانعت نکردن از عقاید یا رفتاریهایی تشکیل میدهد که مورد پذیرش یا مورد علاقهی یک فرد نیست؛ برابر است این عقیده و رفتار، مذهبی باشد، سیاسی، اخلاقی ویا غیره...
معمولاً مفهومی را که در برابر تلرانس یا اصل مدارا به کار میبرند، مفهوم «خشونت» است. تمام موارد پیشگفته که بدانها اشاره رفت، زمینه را برای افکار تکثّرگرایانه در مورد حقیقت ادیان مساعد نمود.
واژهی پلورالیسم برگرفته از واژهی لاتین است و به مفهوم گرایش به کثرت بهکار میرود. در آغاز این واژه درعرصهی سنتی کلیسا مطرح شد. در سنتِ مسیحی کسی را که دارای مناصب متعدد و گوناگون در کلیسا بود، پلورالیست مینامیدند. سپس این واژه که در خود مفهوم پذیرش و اصالتدهی به تعدد و کثرت را دارد، به ترتیب در عرصهي اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی به کار آمد؛ هرچند جرقههای تسامح با روح پلورالیستگونه را میتوان در افکار مصلحان و سیاستمردنی چون: گاندی، لعل نهرو، راماکرشنا و بابا نانک یافت.
فلسفهی وضع دین سیک را توسط بابانانک تلفیق میان آموزههای اسلامی و هندویسم بهمنظور ایجاد وحدت و همدلی میان ساکنان شبهی قارهی هند تشکیل میداد؛ اما رویکرد پلورالیستی به دین که در حوزهی کلام جدید و فلسفهی دین مطرح گردیده است، به شکل منسجم و نظاممند آن نخستینبار توسط جانهیک(۱۹۲۲م) مطرح گردید. هیک پس از اخذ درجهی دکترای فلسفه از دانشگاه آکسفورد به سلک روحانیت در آمد و سه سال به عنوان کشیش خدمت کرد. وی در طول زندهگی با غیرمسیحیان (مسلمانان، یهودیان و هندوها) معاشرت بسیار داشت. همین امر باعث شد تا در برخی از عقاید جزمی خود در باب انحصار راه نجات و حقیقت در مسیح و مسیحیت تردید کند و حقیقت را امر متکثر در همهی ادیان بداند؛ هر چند نظریهی هیک از پشتوانهی عقلی و کلامی محکمی برخوردار نبود، اما بهدلیل مطرح شدن آن در اوضاع و شرایط خاص و جاذبهی ظاهری آن، با اقبال زیادی مواجه شد.
طرح نظام مند این نظریه از سوی هیک متفکران و فیلسوفانی را در شرق و غرب مجذوب خود کرد. در جهان عرب این مفکوره توسط اشخاصی همچون: نصر حامد ابوزید و محمد ارکون مطرح گردید. درشبه قاري هند به وسیلهی فضلالرحمان ملک و در ایران و افغانستان عمدتاً توسط عبدالکریم سروش معرفی شد.
زمینهها و مبانی فکری پلورالیزم دینیبرای پلورالیزم دینی مبانی فکری متنوعی بهوجودآمده است که مبانی معرفتشناختی و کلامی از اهمَ آنها بهشمار میآید. بخش معرفتشناختی این مبانی بیشتر متکفَل تأمین حقانیت برای اکثر ادیان جهان است و بخش کلامی آن عمدتاً متوجه تأمین نجات و سعادتآفرینی هر دینی برای پیروان آن است.
از بخش اول، یعنی ادعای حقانیت همهي ادیان به عنوان پلورالیسم در حقانیت، و از بخش دوم، یعنی ادعای نجات بخش بودن همهی ادیان به عنوان پلورالیسم نجات یاد میشود. اینک مهمترین مبانی فکری پلورالیسم دینی را به گونهی مختصر به معرفی میگیریم.
تمایز میان گوهر دین و صدف آن: در این رویکرد، اصالت به گوهر و مغز ادیان داده میشود و تعالیم، آموزهها و علیالخصوص آداب و مناسک ظاهری دین به عنوان صدف و پوستهی دین تلقی میشوند. جانبداران این رویکرد گوهر همهی ادیان را شیء واحد میدانند و همهی ادیانی که واجد این گوهرند، برحق و نجاتبخش میانگارند. در مورد اینکه گوهر ادیان چه چیزی ست، اختلافات زیادی موجود است. برخی، مشترکات ادیان را گوهر ادیان دانستهاند و گروهی نیز تأثیرات روانی ادیان را گوهر آنها برشمردهاند. جانهیک اما، گوهرادیان را متحوَل کردن شخصیَت انسان میداند. در این میان، پرسش بنیادی اینست که، آیا بیتوجهی به مناسک و عبادیات ادیان مورد پذیرش متدیَنان قرار خواهد گرفت؟
نسبی بودن حقیقت: کثرتگرایان هرچند از نسبیَتگرایی مطلق و تمامعیار بیزاری میجویند، اما گاهی ناچار به گونهیی نسبیَت تن میدهند و میان حق برای او و حق برای من فرق می نهند. اگر میتوان حقانیَت یک دین را به زمان خاص مقید ساخت، چرا نتوان چنین تقییدی را دربارهی گروهها و فرهنگهای خاص نیز بهکار گرفت.
تعدد تفسیر تجربههای دینی: این تفسیر بر تجربهی وحیانی و تجربهی دینی تاکید میورزد و اساساً دین را در حدَ تجارب دینی فرو میکاهد. به عبارت دیگر، پلورالیستها حقیقت و جوهر دین را تجربهی دینی، یعنی احساس درونییی که برای اشخاص در مواجهه با امر مطلق و متعالی دست میدهد، میدانند. از دید آنان، از آنجاییکه تجربههای دینی تفسیرهای گوناگون و احیاناً متعارضی دارند، ناگزیر ادیان گوناگون و متعارض بهوجود میآیند. ادیان از این جهت، همه حقاند و حقیقت نیز امر واحدی است که مورد تجربههای گوناگون قرارگرفته است. با این وجود، پرسشی که مطرح میشود اینست که از کجا بدانیم حقیقتی که واحد است، مورد تجربههای گوناگون قرار گرفته است؟
فراگیر بودن رحمت الهی: یکی دیگر از دلایل کثرتگرایان همانا گستردهگیِ رحمت و هدایت الهی است. توضیح اینکه، اگر اتباع سایر ادیان را ناجی و برحق ندانیم و رستگاری و نجات را منحصر در یک دینِ خاص بپنداریم، اکثریَت مطلق انسانهای روی زمین، از آنجمله کافران، گمراهان و هلاک شوندگان خواهند بود و این امر منافی صفتِ هادی بودن خداوند است. با این وجود پرسش اینست که، آیا لازمهی هادی بودن خداوند هدایت همهي انسانهاست؟
رویکرد انسانمحورانه: رویکرد پنجم رویکردی انسانمدارانه است و بر پایهي آن، ادیان باید به جای تاکید بر امور لاهوتی به مشترکات دنیایی خود بپردازند و آنچه را از لوازم عینی زندگی جمعی است، مدَ نظر قراردهند و بر اصول مشترک در زیستگاه زمینی توافق کنند. پپرسش اما اینست که،آیا بیتفاوتی به امور لاهوتی که گوهر ادیان را تشکیل میدهد، مورد قبول ادیان واقع خواهد شد؟
تکثّر فهم دینی: از دیدِ پلورالیستها، فهم ما از متون دینی بالضروره متنوع و متکثَر است و این تنوَع و تکثَر قابل تحویل شدن به فهم واحد نیست. زیرا متن شریعت صامت است و ما همواره در فهم متون دینی و در تفسیر آنها -خواه در فقه باشد، خواه حدیث، خواه تفسیر قرآن- از پیشفرضها و انتظارات کمک میگیریم. در این مورد سروش چنین میگوید: آدمیان هم در مواجهه با کتابهای منزله، و هم در مواجهه با امرمتعالی محتاج تفسیرند و از متن صامت یا تجربهی خام باید پردهبرداری کنند و آنها را به صدا در آورند. این پردهبرداری و اکتشاف، یک شکل و شیوه ندارد و بیهیچ تکلَفی، متنوع و متکثَر میشود، و همین است سر تولد و حجیَت پلورالیسم دروندینی (فَرق و مذاهب) و بیروندینی (ادیان).
دیدِ اسلام به پلورالیسمدین اسلام از نگاه نظری، صراط مستقیم و راه نجات و هدایت را در زمان کنونی منحصر به خویشتن دانسته و خود را تنها حامل حقیقت و آخرین حلقه در سلسلهی رسالتهای الهی معرفی میکند. در این مورد آیات و احادیث زیادی وجود دارد که به طور نمونه به شماری از آنها اشاره مینماییم:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آلعمران:۸۵) ترجمه: و هر کسی غیر از اسلام دینی برای خود برگزیند، از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
در این مورد احادیث زیادی از پیامبر اسلام روایت گردیده است که همه گواه انحصار حقانیَت و نجات در اسلام است. چنانکه پیامبر اکرم اسلام میفرمایند: هیچ یهودی و نصرانی نیست که پیام مرا بشنود، سپس بمیرد و به من ایمان نیاورد، مگر اینکه از اهل آتش خواهد بود (صحیح مسلم: کتاب الایمان).
نتیجهی پایانیبا توجه به دلایل پیشگفته، ادعای همبستگی و همسانی همهی ادیان، به محاق ابطال میافتد و توسط اسلام پشتیبانی نمیشود. با این وجود، اسلام مردم را در گزینش دین و آیینشان آزاد میگذارد و خود را به جبر بالای دیگران تحمیل نمیکند.
اسلام وجود سایرادیان را به عنوان واقعیَتی انکارناپذیر میپذیرد و بر پلورالیسم در رفتار تأکید دارد. بر این اساس، اسلام پیروان خود را به نکویی با پیروان ادیان دیگران، و نیز رعایت حقوق ایشان و تأمین زندگی مسالمتآمیز توصیه میکند. به عبارتی دیگر، اسلام تکثَر در رفتارِ دینی را میپذیرد، اما تکثَر در حقانیَت و نجات را منحصر بهخود میداند.
نویسنده:
عبدالودود عارف-
خبرگزاری جمهورمنابع قرآنکریم
اشرفی، سید احمد، جستارهایی در دینشناسی تطبیقی.
بیات، عبدالرسول ودیگران، فرهنگ واژه ها(درآمدی براندیشه های معاصر)
صحیح مسلم، کتاب ایمان
فکرت، عبدالبشیر، نگاهی به پلورالیسم یا کثرتگرایی دینی(مقاله)
یوسفیان،حسن، کلام جدید