چند روز قبل، محفل بزرگی در کابل برگزار شد که اکثر شرکت کنندگان آن، از مردم ولایت پنجشیر بودند. آنها از استادعطامحمد نور اعلام حمایت کردند. در این همایش، شعار همدلی و همگرایی، نمایان بود و محور سخنرانی ها را نیز اتحاد و همگرایی شکل می داد.
قبل و پس از برگزاری این همایش تبلیغات منفی، فضای مجازی را پر کرد و انواع دشنام ها و اتهامات از جانب جمعی به جمع دیگری نثار شد. تا جایی که یکی از مشاوران ریاست اجرائیه، با جمله ی " آب در خوابگه مورچگان ریختم دوش" این اهانت را علنی تر کرد.
باتوجه به حوزه نفوذ فیسبوک در افغانستان، برخی از اشخاص و مراجع تصمیم به ایجاد گروههای تبلیغ فیسبوکی گرفته اند که با عنوان فیسبوک چلوونکی ها یاد می شود.
فیسبوک چلوونکی هابرای اولین بار از یکسال گذشته، حنیف اتمر در شورای امنیت ملی متهم شد که عده ای از جوانان را برای تبلیغات در فضای مجازی و خصوصاً در فیسبوک، استخدام کرده تا به نفع وی و در تخریب عده دیگر، بنویسند. حتی تا آنجا که برای آنان معاش بالا و امکانات و خوراک تبلیغاتی فراهم آورده و آنان وظیفه داشته اند تا فضای تبلیغی را به نفع سیاست های آقای اتمر تغییر دهند. نام این گروه به "فیسبوک چلوونکی" ها مسمّی گشت. اتهامات در این زمینه بالا گرفت تاحدی که منسوبین آقای اتمر این قضیه را انکار کردند؛ اما نام فیسبوک چلوونکی ها همچنان باقی ماند.
در مورد دیگر، ریاست اجرائیه نیز متهم به ایجاد فیسبوک چلوونکی ها شده است. آنان نیز عین کاری را می کنند که فیسبوک چلوونکی های اتمر می کردند؛ تمجید از خود و تخریب دیگران بصورت هماهنگ.
فیسبوک چلوونکی ها از خود اختیار ندارند، آنچه به آنها دیکته می شوند مؤظف به اجرای آن هستند. فضای ذهنی و سیاسی را مسموم می کنند، برای حریف و رقیب هزار تهمت می بندند و سندهای جعلی می سازند و از دشنام و اهانت دریغ نمی ورزند. فیسبوک چلوونکی ها بیشتر از آنکه از محاسن و از زلف یار بگویند، از کژی ها و پلشتی های حریف می گویند. آنقدر که از افترا و دشنام و اهانت به جانب مقابل لذت می برند، از تعریف و توصیف و تمجید رهبر خود لذت نمی برند. خیالات و افکار و توان شان را در جهت تخریب و توهین، به کار می اندازند و تقویت می دارند. در مسیر نشر اکاذیب و نفرت پراکنی با همکاران خود نیز رقابت دارند. در نتیجه، فضای مجازی را آلوده به واگرایی، سیال داری، انتقامجویی، نفرت پراکنی و بی مبالاتی می نمایند. مورد بازخواست هیچ فرد و مرجعی قرار نمی گیرند، غالباً هویت های شان ناشناخته است، یک نفر چندین آدرس دارد و در باتلاق بزرگی از کثافات، غوطه می زند. چیزی به نام "قانون" در مورد آنان وجود ندارد. تابع هیچ مقرره ای نیستند، از کاه، کوه می سازند و دست به انواع تحریف و کذب و جعل می زنند. مرجع هدایت دهنده آنان نیز از این کار لذت می برد و به ریش جانب مقابل، می خندد.
چیزی به نام اخلاق، دیانت، تقوی، راستی و امانتداری در قاموس فیسبوک چلوونکی ها، جایی ندارد و بدون تعریف باقی مانده است.
نقش فیسبوک چلوونکی ها در گسترش هرزگی سیاسیسیاست در افغانستان، بر مبنای علم نیست؛ روش های سیاست افغانی مبتنی بر سنت های قبیله ای و تعقل بدوی است. در این روش چیزی به نام "ننگ" ، "مردانگی"، "دینداری" "تعصب" و سایر روش های سنتی در سیاست، حرف مهم را می زند. دانش و قدرت تحلیل سیاسی، در بین توده ها اندک است. در غیبت احزاب سیاسی مدرن و رسانه های قدرتمند حزبی، توده ها در خلأ اطلاعات سیاسی قرار می گیرند. در جوامع سنتی، شایعات بیشتر از واقعیات، مخاطب دارد و جاذبه های شایعه فراتر از واقعه، برای مخاطب لذت می بخشد.
افتراق قومی، بی اعتمادی سیاسی، اختلافات زبانی، کشمکش های سمتی و... در پهلوی بی سوادی توده، زمینه را برای تعمیق واگرایی ها فراهم می آورد. نقش قشر باسواد و فرهنگیان در کاستن از این معضلات اهمیت اساسی دارد. رسانه های مدرن نیز وظیفه آگاهی دهی و فرهنگ سازی دارند که ثمره مطلوب آن را در جوامع قانونمند و متمدن شاهد هستیم.
متأسفانه در افغانستان، برخی از باسوادها از رسانه های مدرن در جهت نامطلوب استفاده می کنند.
فیسبوک چلوونکی ها غالباً از سواد متوسط برخوردار هستند اما بطور رسمی یا حتی به شکل غیر رسمی در خدمت ترویج واگرایی ها، مسموم کردن فضا و گسترش بی تقوایی سیاسی، در آمده اند.
فیسبوک چلوونکی همچون لشکر مغول و چنگیز و داعش و طالب، نقش سربازانی را بازی می کنند که باید تاراج کنند. آنها مال و جان و جوان مردم را می گرفتند و می کشتند و اینان، عزت، فرهنگ، همگرایی و آسودگی ذهنی مردم را تاراج می کنند.
لازم نیست که در قالب یک مجموعه دستوری، فیسبوک چلوونکی بود؛ بلکه عده ای مانند مزدوران بی مزد، در راهی قلم می زنند که فیسبوک چلوونکی ها قدم می زنند.
چه باید کرد؟افغانستان در زمانی که از هر طرف مورد تهاجم واقع شده، نیازمند همدلی و همگرایی است.
اگر ما فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی را ندانیم، اگر ما نمی توانیم در فضای مجازی به دنبال همگرایی و تقویت پیوند اجتماعی باشیم و اگر ما نمی توانیم مانند انسان های متمدن در فضای مجازی برخورد کنیم، ما لیاقت استفاده از فضای مجازی را نداریم. چرا دولت سایت های سکس و هرزه را فیلتر کرده است؟ چون به خانواده ها، به ذهن جوانان، به اجتماع و دیانت جامعه آسیب می زند. به همان میزان که سایت های پورنوگرافی به جامعه آسیب می زند، استفاده نادرست و بی بندوباری در شبکه های اجتماعی نیز آرامش جامعه و به اتحاد و همگرایی مردم آسیب می رساند.
ارگان های نظام، به جای ایجاد فیسبوک چلوونکی ها و مسموم کردن فضا، بهتر است این فضا را مسدود کنند تا بوی تعفن اتهامات، اکاذیب، بداخلاقی، بی بندوباری و ترویج واگرایی ها به مشام مردم و انسان های بافرهنگ نرسد. اگر ما فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی را یاد نگیریم؛ و در چنین وضعیتی حکومت حق دارد با فیسبوک، کاری کند که در ترکیه و چین و ایران و ... با آن کرده اند.
مدنی- جمهورنیوز