(بخش دوم و پایانی)امریکا علاوه بر مهار قدرت های بزرگ اروپایی در محور ناتو و نیز تلاش برای مهار چین، روسیه را هم از توجه باز نمانده است. هرچند واقعیت و سرکشی های روسیه متفاوت از سایر قدرتهاست، ولی سیاستی را که امریکا برای مهار روسیه در پیش گرفته فراتر از سرکشی ها و قدرت طلبی هاییست که آن کشور بتواند در سطح جهانی با ایالات متحده امریکا در رقابت قرار گیرد.
گرچه روسیه از لحاظ قدامت تاریخی به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند محسوب می گردد. امپراتوری روسیه تزار و نیز شکست لشکر قدرتمند فرانسه به رهبری ناپلئون و پس از آن با دست یافتن به ایدئولوژی کمونیزم و نیز شکست آلمان به عنوان قدرت بزرگ، این کشور را در زمرۀ کشورهای قدرتمند جهان قرار داد.
باوجود این همه پیروزی ها، ملت روسیه شکست هایی را هم در ذهن دارند، چنانچه در شمال دریای سیاه و قفقاز که امروزه بخشی از آن بنام "کریمه" یاد میگردد، قرن ها خلافت عثمانی در آن حاکمیت داشت و امپراتوری تزارِ روس توان گُذر در آن را نداشت. همچنین در بالکان و اروپای شرقی بیشتر از ۷۰۰ سال نژادهای روسی تحت حاکمیت خلافت عثمانی در رفاه و آسایش بسر می بردند. در این مدت هیچگاه امپراتوری تزار روسیه قادر نشد تا بر این ملت ها دست درازی نماید؛ مگر در اواخر قرن نوزدهم زمانی که خلافت عثمانی رو به زوال نهاد. اینها همه از خاطره هایی اند که ملت روس و جهان هیچگاه فراموش نخواهند کرد. پس از آن در اوایل قرن بیستم جاپان از لحاظ جغرافیایی در برابر روسیه به عنون کوچکترین کشور محسوب می گردد، روسیه را شکست داد و بسیاری از مناطق آن را اشغال نمود.
میتوان گفت ملت روسیه بیشتر از ملت چین توانمندی قدرتِ نخست شدن جهان را دارند، مگر شکست کمونیزم تاکنون آن را بیدار نساخته است، گویی که دیگر به چنین آرزویی نمی رسد. هرچند توسعه طلبی های روسیه در گرجستان در سال ۲۰۰۸م و پشتیبانی از جدایی طلبان اوستیایی جنوبی و نیز اشغال کریمه در سال ۲۰۱۴م که بخشی از اوکراین محسوب می شود، برخی ها را به این نتیجه رسانیده است که روسیه توان این را دارد تا در تمام مسایل جهانی مستقیماً با ایالات متحده امریکا در تقابل قرار گیرد. این در حالیست که نیازمندی های اقتصادی آن کشور باعث شده در بسیاری از مسایل جهانی توان ایستادن در برابر امریکا را نداشته باشد.
چنانچه امریکا و قدرت های اروپایی پس از اشغال کریمه توسط روسیه، شدیداً آن کشور را مورد تحریم قرار دادند. علاوه بر آن امریکا کشورهای اروپای شرقی را که در همسایگی روسیه قرار دارند با عقد پیمان های سیاسی، نظامی و تجارتی شامل اتحادیه اروپا و بعضاً ناتو ساخته است. در شرق دور کشورهای جاپان، کوریای جنوبی از همپیمانانِ بزرگ امریکا محسوب می شوند که امریکا بیشتر از نیم قرن است در آن ها بزرگ ترین پایگاه های نظامی خود را جابجا نموده است. چنانچه بنابر گزارش "سی ان ان" نخستین جنگنده هایF-۳۵ مربوط به نیروی دریایی امریکا که از گران قیمت ترین جنگنده های نسل جدید آن کشور به شمار می رود که در پایگاه های امریکا در جاپان مستقر می شوند.
در جنوب روسیه و در منطقه اوراسیا و آسیای میانه، امریکا از طریق پیمان های سیاسی، اقتصادی و نظامی این کشورها را با خود نزدیک ساخته است.در حال حاضر پایگاه هوایی "انجرلیک" ترکیه در اختیار هواپیماهای جنگی امریکا قرار دارد. هم چنین هواپیماهای نظامی امریکا اجازه دارند تا از فضای هوایی قزاقستان استفاده کنند. برعلاوه پایگاه هوایی "مناس" واقع در بشکیک پایتخت قرغیزستان به عنوان پایگاه نظامی مهم امریکا در آسیای میانه و در نزدیکی روسیه به حساب می رود. درحالی کهاین کشورها از جمله کشورهای بودند که قبلاً و در زمان جنگ سرد در محور اتحاد جماهیر شوروی می چرخیدند و حال امریکا نفوذ اش را در آن ها گسترش داده است. این موارد همه بیانگر آن است که امریکا درحال حاضربرای محدود ساختن نقش روسیه در منطقه و جهان، گزینه های زیادی را در دست دارد تا بتواند نقش آن را تضعیف سازد.
هم چنان از لحاظ سیاسی، نظامی، اقتصادی و بشری امریکا بیشتر از آن توانمندی را داراست که روسیه در سطح جهانی مستقیماً در تقابل با امریکا قرار گیرد. چنان چه از لحاظ نیروی بشری امریکا بیشتر از دو برابر روسیه دارای نفوس میباشد. در زمینه سرمایه گذاری نظامی، بودجه نظامی امریکا نزدیک به ۱۰ برابر بودجه نظامی روسیه است. چنان که بر اساس تحقیقات مرکز بین المللی صلح استکهلم، در سال ۲۰۱۵م بودجه نظامی امریکا باوجود ۲ درصد کاهش نسبت به سال قبل(۲۰۱۴م) به ۵۹۶ ملیارد دالر می رسید، این در حالیست که بودجه نظامی روسیه۶۶ ملیارد دالر تخمین شده است.
در یک مورد به نقل از تلویزیون "راشاتودی" اوباما به تاریخ ۲۰ دسمبر ۲۰۱۶م در گزارشی گفته بود: «آنان[روس ها] کوچکتر و ضعیف تر هستند. اقتصادشان به جز نفت، گاز و سلاح که هیچگونه پیشرفتی هم ندارد، چیز دیگری تولید نمی کند که دیگران خواستار آن باشند.» با این وجود شکننده بودن روسیه در برابر امریکا از هر لحاظی قابل درک و پیشبینی می باشد.
این را نباید از نظر دور ساخت که برتری کنونی امریکا در برابر سایر قدرت های جهان، گویایی آن باشدهمان گونه که پس از سال ۲۰۰۱م امریکا به دور از فیصله ای شورای امنیت سازمان ملل و همکاری کشورهای قدرتمند بر افغانستان و عراق لشکرکشی نمود، دارای قدرت و نفوذ جهانی است، به دلیل اینکه تغییر و تنازل در نقش جهانی امریکا و نیز همکاری و ائتلاف سازی آن برای حل بحران جاری در جهان نشان دهنده آنست که امریکای کنونی دیگر آن امریکایی نیست که در دور نخست حکومت بوش پسر، بر هر کشور و ملتی که خواست به تنهایی از تهاجم نظامی استفاده نماید.
چنانکه این مسئله را زلمی خلیلزاد سفیر اسبق امریکا در کتابش "فرستاده" به خوبی آشکار ساخته است. وی باوجود این که از دکتورین سیاست خارجی تهاجمی جورج بوش به حساب می رود، اما از تنازل تک محوری امریکا بر مشارکت با دیگر کشورها بر رئیس جمهور آینده(ترامپ) چنین توصیه می نماید: «اگر برای اجرای استراتیژی "توازن و آشتی" با شریکان خود کار کنیم، هم می توانیم قدرت های متخاصم را بازداشت و هم راه را برای تکامل آن ها به بازیگران سازنده گشود. وی هم چنین میافزاید: ایالات متحده امریکا در بر آورده کردن آرزوی هایش در افغانستان و عراق خیلی کوتاه آمد، واقعیت که برای من خیلی سنگین است.»۱
وی کتابش را با عبرت های از ناکامی یکه تازی امریکا در جهان این گونه به پایان می رساند: «من این کتاب را با مهم ترین درس هایی که در جریان کارم فراگرفتم، به پایان می برم... مشارکت با بهترین عناصر در دیگر کشورها مطمینترین راه رسیدن به اهداف ماست، بدون آن که خود را بیش از حد بسط دهیم.»۲
این گفته ی وی مرا به فکر آن گفتۀ جورج بوش رئیس جمهور امریکا می اندازد که پس از حادثه یازدهم سپتمبر گفته بود: «یا با ما و یا با تروریزم...» حال به نظر می رسد که استراتیژیست دوران حکومت ویاز کاهش نفوذ جهانی امریکا سخن می گوید!
این ها همه دال بر کاهش نفوذ و تک محوری امریکا در جهان را نشان میدهد. البته این بدین معنی هم نیست که سایر قدرتها؛ مانند: روسیه و کشورهای اروپایی به تنهایی بتوانند که علیه منافع امریکا چیزی را بدست آورند،بل امریکا تاکنون این توان را هم دارد که قدرت های کنونی را در محور خود نگهدارد.
اما امریکای که امروزه از آن حرف می زنیم آن امریکای نیست که در عصر بوش پدر "نظم نوین جهانی" را مطرح نموده بود و از "جهانی شدن" صحبت می کرد و نیز در زمان پوش پسر بر تهاجم نظامی و یکه تازی اش می بالید و با غرور کامل بر کشورها حمله می نمود. ممانعت از ورود مسلمانان و نیز کشیدن حصار با یگانه همسایه یی جنوبی اش مکزیک خود از نخستین نشانه های زوالِ این ابر قدرت قرن بیست و یکم است.
منبع
۱- خلیلزاد، زلمی،اسد ۱۳۹۵هـ.ش. فرستاده: از کابل تا کاخ سفید، سفر من در جهان آشتفه؛ ترجمه هارون نجفی زاده؛ ص ۳۴۳
۲- همان منبع؛ ص ۳۴۴
سیف الدین سدید احمدی/ نویسنده-استاد دانشگاهخبرگزاری جمهور