چندی پیش حمله طالبان بر قول اردوی شاهین علاوه بر این که بیش از صد نفر کشته و زخمی برجای گذاشت، نشان از فاجعه عمیق تری داشت که آینده امنیتی این مناطق و تمام کشور را بیش از پیش سیاه کرده است. حمله به قول اردوی ۲۰۹ شاهین، سقوط سال پار قندز توسط طالبان، تصرف مکرر ولسوالی ها و ده ها موارد دیگر در ولایت شمال و شمالشرق کشور اتفاقات به هم پیوسته و مرتبط به هم هستند که نیاز به مطالعه دقیق دارند. پس از سقوط طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی نوین، سمت شمال کشور از جمله امن ترین نقاط کشور بود، اما از چندین سال بدین سو تبدیل به یکی از نا امن ترین مناطق کشور شده است. از لحاظ اتنیکی مردم این منطقه بیشتر متعلق به اقوام تاجک و ازبک است و دیگر اقوام در اقلیت قرار دارند. تقابل اکثریت تاجکان و ازبکان با طالبان که رهبریت آن در دست پشتون ها است، باعث گردیده بود که طالبان به آسانی نتوانند در این مناطق نفوذ پیدا کنند. نا امنی و طالبانی شدن سمت شمال با توجه به ویژگی های خاصی که دارد در قدم نخست این سئوال را خلق می کند که طالبان چگونه به این مناطق نفوذ کرده و نا امنی ها را ایجاد نمودند؟
بصورت کل اگر دقیق شویم عوامل تاثیرگذار بر نا امنی های شمال به دو بخش تقسیم می شوند: عوامل داخلی و عوامل خارجی
۱ . عوامل داخلی: این عوامل ناظر بر شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاست های داخلی حکومت افغانستان است که روی این موارد درنگی می نمایم:
الف). عوامل فرهنگی: هرچند به علت اتفاقات امنیتی و خونینی که روی تاریخ معاصر ما سایه احاطه دارد، خشونت و تبعیض روی کلیه ابعاد زندگی ما سایه انداخته است. اما دوام و بازتولید آن بستگی به سیاست گذاری های فرهنگی حکومت و تبلیغات نهادهای دینی افراطی دارد که ریشه در کشورهای بیرونی و عمدتا پاکستان دارد. علیرغم این که کلیه محتوای نظام آموزشی رسمی ما به نوعی مشوق و مروج فرهنگ جنگ و خشونت است، وجود گسترده مدارس مذهبی در کشور، خاصتا در مناطق شمال و شمالشرق روی وضعیت روانی و امنیتی مردم این مناطق تأثیر عمده گذاشته است. هرچند تاکنون از تعداد مدارس دینی در ولایات متذکره آمار دقیقی در دسترس نیست، اما باتوجه به گفته شاهدان عینی صدها باب از این مدارس که بعضی از آن ها رسمی و برخی دیگر غیر رسمی در مراکز ولایات و شهرستان ها فعال هستند، برای حکومت و مردم یکی از بزرگترین تهدیدها و برای طالبان یکی از مهم ترین منابع سربازگیری و محل امن هستند. بیشتر این مدارس از سال ۱۳۸۵ زمانی که رهبری وزارت معارف را حنیف اتمر بعهده داشتند، مبلغ ۳۰ ملیون دالر را به ۳۲ باب مدرسه دینی تخصیص داد که بیشتر این مدارس در ولایات شمال و شمالشرق افغانستان ایجاد شدند. اکثریت این مدارس توسط عالمان دینی ای اداره می شوند که همسو با طالبان هستند و عقاید طالبانی در آن ها تدریس می شود و بطور آشکار مخالف سیاست های نظام و دستاوردهای جدید آن هستند. انتشار افکار تندروانه، افراطی گری و تربیه نسل نو جهادگرا طی بیش از یک دهه اخیر به عهده ی همین مدارس بوده است که اکنون به عنوان یکی از خواستگاه های جنگ و نا امنی در شمال می توان از آن ها نام برد.
ب). عوامل اجتماعی: یکی از عوامل دیگری که در نا امنی ها و بحران اخیر شمال و شمالشرق کشور تأثیر گذار است جنبه اجتماعی آن است. در بخش اجتماعی جابجایی گروه ها و افراد ناشناخته زیر نام عودت کنندگان در مناطق نامبرده است. این مساله نیز رابطه مستقیم دارد به شخص حنیف اتمر. زمانی که ایشان به حیث وزارت امور داخله تعیین گردید، هزاران افراد که به گفته یکی از مقامات پیشین وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان، با بهترین امکانات سازمان بین المللی مهاجرت (IOM) واین وزارت، به هدایت رهبری حکومت افغانستان از مناطق نا معلوم ولایات جنوب و قسمت هایی از پاکستان تحت نام عودت کنندگان به مناطقی که اکنون تحت سیطره طالبان و یا نا امن هستند جابجا گردیدند. به گفته این مقام افراد متذکره برای نخستین بار با نام های مناطقی آشنا می شدند که به عنوان ساکنان اصلی آن مناطق جابجا می گردیدند، به همکاری کریم خرم رییس دفتر رییس جمهور وقت بصورت دقیق و حساب شده از طرف حکومت با اسلحه های سبک و سنگین مجهز گردیدند. همین اکنون نیز به گفته مقامات نظامی در سمت شمال کشور، یکی از منابع مهم سربازگیری طالبان مناطق مهاجرنشینی مانند چاردره، دشت ارچی و قلعه زال در ولایت کندز، ولسوالی های المار، قیصار، گرزیوان و خواجه ناموسی در ولایت فاریاب، ولسوالی های قوش تپه، درزآب، فیض آباد، و برخی ساحات دشت لیلی در ولایت جوزجان، ولسوالی سوزمه قلعه، کوهستانات، در ولایت سرپل و برخی مناطق ولایت بغلان از جمله ساحاتی هستند که تحت پوشش سازمان بین المللی مهاجرت و وزارت مهاجرین طی چندین سال گذشته برای جابجایی هزاران خانواده تحت نام عودت کنندگان بودند و اکنون به پناهگاه های امن طالبان و سایر گروه های دهشت افگن مبدل شده اند. بنابر این زیر نام عودت کنندگان و بیجاشدگان داخلی گروه های زیادی افراد ناشناس که از ساکنان اصلی این مناطق نبودند جابجاشدند که به نا امنی و جنگ در این ساحات کمک زیادی نمودند.
ج). عوامل سیاسی: این بخشی از عوامل رابطه دارد از یک سو با تضاد منافع رهبران و گروه های سیاسی دخیل در نظام و از سوی دیگر مرتبط است با چشم انداز سلطه طلبانه و برنامه ملت سازی(افغان سازی) که از گذشتگان دورتر جریان دارد. بقدرت رسیدن نیروهای تکنوکراتها و تئوریسین های اصلی برنامه ( افغان سازی) همراه با دیگر رهبران پشتون در کنار رهبران سمت شمال که دارای پایگاه ها و منابع متفاوت و سیاست ورزی متفاوت بودند، باعث شد که در پی کنترل بر یکدیگر برایند. در این زمینه نیروهای تکنوکرات پشتون موفق تر عمل کردند و شروع کردند به مهندسی جغرافیای تحت نفوذ رقبای خود. طالبانی را که قبلا زیر نام های مختلف از طریق گوناگون در سمت شمال جابجا کرده بودند از طریق دولت به شیوه های گوناگون تقویت و تجهیز نمودند. در زمان حکومت رییس جمهور کرزی چندین بار ویدیوهایی در شبکه های اجتماعی نشر گردید که منصوبین نیروهای امنیتی بدون درگیری تجهیزات خود را رها کرده عقب نشینی می نمودند. چندین بار، گفته می شد که توسط چرخبال ها در جاهای نامعلوم ولایت شمال و شمالشرق مهمات ارسال میگردد. این مساله واکنش مقامات محلی را نیز بارها برانگیخته بود، اما از سوی حکومت مرکزی به اشکال مختلف سرپوش گذاشته میشد. مسئله دیگری که به نا امنی در این مناطق کمک کرد، برنامه اربکی سازی بود. این برنامه نیز توسط حنیف اتمر زمانی که وزیر داخله، بود پیشنهاد شد و از سوی حامد کرزی تایید و مورد حمایت قرار گرفت. این نیروها از میان مردم محلی گزینش و در چوکات وزارت داخله باید علیه طالبان و نا آرامی های مناطق شان سلاح بر می داشتند. مقامات شمال از جمله عطامحمد نور با این طرح مخالفت خود را ابراز داشتند و بیان نمودند که این نیرو ها باعث اخلال وضعیت و گسترش بیشتر نا امنی ها میگردد، اما ره به جایی نبرد. به دنبال آن بارها گزارش های از فروش اسلحه توسط فرماندهان نیروهای اربکی به طالبان در ولایات شمالی و شمالشرقی کشور نشر گردید.
از موارد مهم دیگر که به صف طالبان در مناطق نامبرده کمک کرد فعالیت های غیر شفاف و مشکوک شورای عالی صلح بود. ده ها موارد بود که عده ای زیر نام نیروهای ناراضی به این شورا مراجعه کرد، پول و امکانات بدست آورده و از طریق وزارت داخله تحت نام دفاع از مناطق شان مسلح وتجهیز شده و دوباره به طالبان پیوسته اند. در واقع ایجاد نیروهای اربکی و سرازیر شدن صدها ملیون دالر امریکایی به آدرس شورای صلح هرکدام، به نحوی زمینه های همواری بود که طالبان بخوبی از آن در توسعه و گسترش جبهات جنگ استفاده کردند. علی الرغم آن، آزاد سازی زندانیان خطرناک طالبان و دوباره برگشتن آن ها به صفوف جنگ، گماشتن عناصر همسو با طالبان در سطح رهبری برخی ولایات این منطقه همه دست به دست هم دادند تا وضعیت شمال و شمالشرق کشور بدین شکل پیچیده و بحرانی گردد.
به اضافه عوامل داخلی که در بالا ذکر گردید، عوامل خارجی نیز هستند که در تبانی مهره های داخلی جنگ در شمال را ایجاده و مدیریت می کنند که اکنون به آن اشاره می نماییم.
عوامل خارجی: عوامل خارجی نا امنی و جنگ در شمال و شمالشرق افغانستان مرتبط است با سیاست های جهانی ایالات متحده امریکا و بازیگران مهم منطقه ای مانند، روسیه، پاکستان و هندوستان. از یک سو امریکا میخواهد با استفاده از نیروهای بنیادگرا و تروریست های اسلامی با جنگ در مرزهای روسیه، این کشور را تهدید و مهار نماید تا مناطق دیگر مثل خاورمیانه، اروپای شرقی و خاور دور مانع امتیاز گیری آن شود و تا حدی که این نیروها بطور ماهیتی در خدمت کاخ سفید هستند و در راستای منافع استراتیژیک غرب استفاده می شوند وارد مرزهای شوروی گردند تا از این طریق فشار خود را بالای این رقیب دیرینه خود اعمال نماید. روسیه نیز به عنوان یکی از قدرت های بزرگ جهانی و ژاندارمری منطقه به ویژه آسیای میانه، بخودش حق می دهد که از مرزهای سیاسی و منافع خود دفاع نماید. گزارش های اخیر مبنی بر حمایت طالبان از سوی روسیه و ایران در مقابل نیروهای داعش نشانگر همین مطلب است. ازسوی دیگر پاکستان به عنوان مهمترین مرکز و حامی فکری نیروهای افراطی اسلامگرا میخواهد در منطقه با حمایت لوجستیکی و مادی امریکا نقش خودش را در اتفاقات و معادلات منطقه پررنگ تر جلوه دهد. استراتیژی پاکستان، حمایت مالی امریکا و تطبیق آن توسط نیروهای وابسته به استخبارات پاکستان، با گسیل نیروهای افراطی اسلامی به سمت شمال افغانستان که نسبتا مردم آن سکولار تر و دارای ساختارهای زندگی باز تر هستند می تواند به جنگ ادامه داری بیانجامد که قدرت های جهانی و منطقه بتوانند از آن برای منافع خود بهره ببرند.
با توجه به موارد بالا، سلسله مراتب و رابطه ای که میان عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار در جنگ شمال وجود دارد، نشان گر این است که این جنگ یک جنگ مدیریت شده و از قبل طراحی شده است که مردم این مناطق را درکام خونین خود فرو می برد و افغانستان را میتواند به یک سوریه ی دیگری مبدل سازد. نقش سیاستمداران دولت افغانستان بخصوص شخص حنیف اتمر که در دولت کنونی نیز گفته می شود جنگ های شمال را مستقیم مدیریت میکند و بقیه همکارانش در تبانی با کمک های لوژستیکی امریکا و مشوره های فکری پاکستان تعیین کننده اصلی این بحران جاری در شمال کشور است.
ابراهیم داریوش- ارسالی به
خبرگزاری جمهور