قوت مغرب نهاز چنگ و رباب
نی ز رقص دختران بی حجاب
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
علامه اقبال
به جای مقدمه باید گفت که وظیفه علما و روحانیون، همواره ابلاغ احکام الهی است و اجرای احکام، وظیفه علما نیست. اما از آن جا که معدودی از جوانان با همسویی با طیف روشنفکران بی اخلاق و بی تعهد و مطرود و منفور جامعه، علما را در راستای همین تبلیغ احکام، توهین و تحقیر روا می دارند، باید بدانند که اگر علما بخواهند از خود دفاع کنند در متن جامعه و اکثریت خاموش جامعه رجوع می کنند آن زمان معلوم می گردد که فضای مجازی برنده است یا فضای حقیقی.
با تحریر این مقدمه به اصل موضوع می پردازم.
اول) محل نزاع در این است که آیا دمبوره، حرام است؟ طبق بیانیه شورای علمای شیعه بامیان، حرمت دمبوره، مبرهن و آشکار است. برگزارکنندگان جشنِ مذکور می گویند دمبوره و آوازخوانی جزء فرهنگ ماست و مشمول تحریم شرعی نیست.
در این میان آن چه که من خودم بالای شورای علماء نقد دارم این است که شورای علماء از لحاظ کارکردها و برنامه های فکری در بامیان، در حد صِفر است متاسفانه. اگر شورای علماء، برنامه هایی هفتگی فکری و فرهنگی، در موضوعات تفکیک فرهنگ از امور مزخرف، می داشتند، مطمئنا این اندازه مورد تحقیر هجمه ها و توهین های غوغاسالاران فیسبوکی قرار نمی گرفتند... این وظیفه علماست که سئوالات جوانان را پاسخ بدهند مستدل و قناعت بخش...
دوم) در این که حلاجی کنیم آیا دمبوره جزو فرهنگ ماست یا خیر؛ باید به این سئوال پاسخ داده شود که آیا ما فرهنگ دینی می خواهیم یا دین فرهنگی؟ از طرفی اکثریت مطلق اجتماع ما طیف متدین هستند چاره ای از دینداری نداریم. توجیه برگزارکنندگان جشنواره موسیقی آن است که موسیقی جزء فرهنگ ماست... در این که موسیقی و غناء حرام شرعی است، شکی وجود ندارد و از فقها و متخصصان دینی از قرن دوم هجری تا الآن همه اتفاق نظر دارند که موسیقی و غنا حرام شرعی است و با هزار و یک دلیل علمی و قرآنی و حدیثی... البته در اسلام، غنا و آوازخوانی، جداً تحریم شده است و خواندن با آلات و ابزار موسیقی علیحده، دلیل بر حرمت آن، وارد شده است.
در این میان موضوع مورد نزاع را می توان دینی ساخت؟
به نظر می رسد، ابزار موسیقی از زمان بسیار قدیمی در شهرها رواج داشته است و مطابق گواهی تاریخ، در زمان قبل از اسلام و بعد از اسلام، در جهان اسلام، آوازخوان هایی وجود داشتند که با ابزار مخصوصی می خواندند و شادی و رقص می کردند و بیشتر درباریان حکومتی به این کار مبادرت می ورزیدند و ابوالفرج اصفهانی هم کتابی در این زمینه نوشته است که حاکی از رسم و رواج موسیقی و غنا در زمان قدیم دارد.
اما شما سراغ ندارید، در طول تاریخ که فقیهی و کارشناس دینی گفته باشد، این ابزار موسیقی چون فولکلور است، از تحت تحریم خارج است، این نوع صدا چون مربوط ملت خاصی است، حرام نیست! هیچگونه استثنایی قایل نشدند، جز در آوازخوانی خانم ها در عروسی ها آنهم با شروط سه گانه سخت.
بنابرآن چه از عرف فقیهان دینی و فتاوای ایشان می یابیم، موسیقی و آواز خوانی حرام است و توجیهی را هم نمی پذیرد.
مطابق فتوای فقیه عالیقدر امامیه، صاحب جواهر الکلام، کسی که موسیقی می نوازد و آواز می خواند، فاسق است و انسان فاسق، در محاکم به عنوان شاهد و گواه، پذیرفته نمی شود در حکم آوازخوان، کسانی هستند که گوش فرا می دهند (استماع) شهادت شان قابل قبول نیست. سماع، اشکال ندارد که انسان از جایی عبور کند و بدون توجه و دفت، غنا و موسیقی به گوشش برسد، اشکال ندارد.
دمبوره هزارگی، نظر به فتاوای مراجع زنده و معاصر خود ما، مشمول حرام شرعی است و توجیه بردار نیست... علاوه بر این که آوازخوان هایی که حرفه و کسب شان این گونه کارهاست، به نظر می رسد، کردار و اعمال و رفتار و بداخلاقی های شان اظهر من الشمس است و این که ابیات زشت و قبیح و غیراخلاقی و چرندیات نیز می سرایند، جای خود دارد.
بنابراین، درست است سیالیت و تطور دین اسلام، انحصاری نیست که فرهنگ مطلقی را ارئه کرده باشد و اعلان داده باشد که غیر از این، هیچ چیز قابل قبول نیست، بلکه برعکس، قرآن اجازه داده که اقوال و گفتار هایی احسن و نیکو پذیرفته شود. ولی این دمبوره، جزء اقوال نیکو و حَسن باشد، خیلی بعید است، چون مطابق قواعد اخلاقی و عرفی، آلوده به خزعبلات و مزخرفات است که هیچ طبع سلیمی آن را نمی پسندد.
سوم) اسلام، مخالف سرور و خوشحالی مردم نیست. در اسلام همه چیز بر مبنای شرط و شروط پایه گزاری شده است. تو حق داری شاد باشی و خوشحال، اما بشرطها و شروطها... تو حق داری جشنواره برگزار کنی، اما نه این که منجر به تحلیل حرام و تحریم حلال باشد یا منجر به فساد و اشاعه فحشا و منکرات در جامعه ی دیندار شود... جشنواره موسیقی بامیان، هیچ دلیلی شرعی بر جواز آن نداریم و گذشته از آن عرف و اخلاق و همدلی با خانواده قربانیان امسال خونین، نیز حکم می کند که این خوشحالی محکوم است و تبعات خوبی ندارد.
چهارم) در صدر اسلام، یهودیانی بودند که می گفتند ما از اسلام، چیزی که خوشمان میاید می گیریم و آن چه برای دست و پاگیر است، نمی گیریم... خداوند فرمود، این کار درستی نیست که به بعضی چیزها ایمان بیاورید و بعض چیزها را رد کنید... دینداری در عصر حاضر همانگونه شده است.. مثل فایده گرایان دوره عصر روشنفکری در اروپاست که جرمی بنتام و جیمزمیل و امثالش رواج دادند گفتند هر آنچه به نفع ماست، مشروع است ولو غیراخلاقی و غیر دینی باشد و هرآنچه به ضرر ماست، بیهوده و قابل رد است ولو اخلاقی و عرفی و دینی باشد... بسیاری از ما جوانان، سنگ دینداری را به سینه می کوبند ولی پای اسلام که وسط می آید می گویند این مورد نباشد و این مورد نیز نباشد، تا که به قول اصولیین، تخصیص اکثر را ملتزم می شوند. این دینداری نیست و گاهی رومی شدن و گاهی زنگی شدن، نه اخلاقی است و دینی. گاهی با اسد بودا همکاسه می شوند و علما را تکفیر می کنند گاهی با علما همگام می شوند و بوداییان را مفتضح می خوانند؛ انسان باید صف خودش را مشخص نماید تا سره از ناسره جدا گردد.
پنجم) همین وضع ماست که دچار روزمرگی شدیم و حال ما نیز بِه نمی شود و سالهاست که تقلا می زنیم که بدرخشیم و ترقی کنیم، اما ولایات هم چنان خاکی است مردمان آن هم چنان در زیر خط علم ودانایی و اقتصادی... چون همین سرگرمی های دروغین، افکار جامعه را از اندیشیدن می گذارد و چنین جشنواره های بی حاصل، بسیاری از نونهالان را وادار می کند که شب شان را با ابزار موسیقی، به صبح برسانند و بعد از بام تا شام نیز به همین منوال... شما ها اگر مردید و دنبال خوشحالی مردم، بیایید جشنواره های علمی برگزار کنید. نامرد روزگارباشیم اگر اندکی نقد و انتقاد کنیم، پول و درآمدش هم از شیرمادر، حلال تان... جشنواره های یاد بزرگان و فیلسوفان و روزهای جهانی علم و اندیشه را برگزار کنید... به این سرگرمی های دروغین لطفا پایان دهید.
ششم) بیکاری، بیماری می آورد. پشت این گونه پروژه های مزخرف، دست کسانی است که می خواهند چند جوان مستاصل و بیکار را مشغول نگهدارند و این که این ابتکارات از طرف بامیانی ها نیست، شکی نیست اما با مقامات بی مسئول بامیان، هماهنگ اند... برای والی نیز یک نوع سرگرمی است و می خواهد مردم آن دیار را بفریبد.
هفتم) آن عده از منتقدین فضای مجازی که هر نوع توهین و تحقیر را علیه عالمان دین کردند، نقاب از رخ شیطانی شان کشیدند و اثبات کردند با کدام طیف و گروه هستند... من مخالف نقد نیستم... از کسانی که موسیقی را بدون کدام عقده و غرض، کالبد شکافی کنند و عدم حرمتش را اثبات کنند، استقبال می کنم. اما توهین های صریح، حتی به یک انسان عادی درست نیست چه رسد به کسانی که منتسب به دین هستند. علماء چیزی از شکم شان بیرون نکشیدند مطابق تفاسیر قرآنی، احادیث پیامبر و امام صادق و امام باقر علیهم السلام، نقل کردند... اگر بخواهید نقد کنید، از آن جا نقد کنید نه این که بچسپید به جان علما...
علی ظفر یوسفی- ارسالی به خبرگزاری جمهور