ارگ ریاست جمهوری، اعلام کرد که استعفای استادعطا محمد نور را منظور کرده و به جای وی شخص دیگری را معرفی کرده است.
منابع رسانه ای می گویند که این استعفا مربوط به یک سال پیش زمان آغاز گفتگوها میان آقای غنی و آقای نور است که "برای اعتمادسازی این روند صورت گرفته بود" و مشروط به نتایج گفتگوها میان دوطرف بوده است.
این گفتگوها پس از تیرگی روابط آقای نور با عبدالله عبدالله؛ رئیس اجرایی آغاز شد و گفته شد که آقای نور به نمایندگی از حزب جمعیت برای به دست آوردن آنچه که آقای عبدالله به نمایندگی آنها در حکومت نتوانسته بود به دست بیاورد، آغاز شده است.
گفتگوهای یادشده بدون نتیجه خاص پایان یافت.
بنابراین، آنچه از سوی ریاست جمهوری به عنوان «تایید استعفا»ی آقای نور مطرح شده، موضوعی مربوط به گذشته است که نه به لحاظ حقوقی و نه از نقطه نظر سیاسی، واجد اعتبار و اعتنا محسوب نمی شود.
با این حال، در تصمیم اشرف غنی درباره والی بلخ این نکته، بدیهی است که تصمیم او بخشی مهم از یک پروژه بزرگ و ریشه دار حذف و حاشیه نشین کردن نیروهای فعال و کارآمد و مؤثر سیاسی می باشد؛ نیروهایی که قانون شکنی، دیکتاتوری، استبداد، تمامیت خواهی قومی و ائتلاف جریان افراط گرای مسلط بر سرنوشت سیاست افغانستان با تروریست های بدنام و خون آشام، با استفاده از پایگاه قدرت قومی را برنمی تابند و به تأسی از قانون اساسی و با تکیه بر قدرت بلامنازع مردم و پایگاه نیرومند سیاسی و اجتماعی خود، در برابر کسانی که عمدا افغانستان را به سمت بحران و بی ثباتی و جنگ، هدایت می کنند، مقاومت می نمایند.
به بیان روشن تر، حذف عطامحمد نور یا دست کم تلاش های مذبوحانه برای حذف او، دقیقا در راستای همان توطئه ای قابل ارزیابی است که پیشتر به حذف و تبعید دوستم منتهی شد.
این پروژه تا حذف آخرین موانع بازدارنده در برابر نقشه های مزورانه حلقه فاشیست مسلط بر ارگ، ادامه پیدا خواهد کرد و به همین دلیل، به باور بسیاری از ناظران مسایل سیاسی، کسانی که امروزه، حفظ کرسی های بی صلاحیت حکومت را بر ایستادن در برابر این موج توطئه و ترور سیاسی که با مدیریت مستقیم حلقه قومی و امنیتی مسلط بر ارگ، در حال اجرا است، ترجیح می دهند، هرگز گمان نکنند که آنها از معرض این موج، برکنار خواهند بود و هرگز دامن آنها را نخواهد گرفت.
یکی از همان افراد، داکتر عبدالله؛ رییس اجرایی است؛ کسی که به اذعان دادفر سپنتا در کتاب خاطرات خود، با ۵۲ درصد رأی می توانست، رییس جمهور افغانستان شود؛ اما به دلیل بی کفایتی سیاسی، نتوانست از امانت مردم، به درستی، پاسداری و صیانت کند و در نتیجه، اشرف غنی، با جعل و تزویر و تقلب، بازی را به نفع خود، مصادره کرد.
آقای عبدالله که امروز به عنوان مأمور زیردست آقای غنی، کار می کند و تمام قامت به دفاع از قدرت قومی غنی، حتی در برابر نزدیک ترین و صادق ترین حامیان سیاسی خود نیز قد علم کرده است، باید به یاد بیاورد که همین قدرت فاقد صلاحیت را نیز مرهون حمایت های جانانه والی بلخ است؛ کسی که یکتنه به مصاف غنی و تمام حامیان داخلی و خارجی اش رفت تا در نهایت، مجبور شد، عبدالله را نیز در قدرت، شریک سازد.
با این وصف، در کمال شگفتی و ناباوری، پروژه حذف نور، امروز با خیانت غنی و حمایت آشکار عبدالله ازین توطئه کلید می خورد!
این پروژه، به نتیجه نخواهد رسید؛ اما میلیون ها رأی دهنده انتخابات ریاست جمهوری ۹۳، هرگز نه جفاهایی را که عبدالله در حق آنها روا داشت و نه از خودگذری ها، ایثارگری ها و پایداری هایی را که عطامحمد نور برای به قدرت رساندن عبدالله انجام داد، از یاد نمی برند.
آقای عبدالله می داند که اشرف غنی، با سوء استفاده ای ناجوانمردانه و غیر مشروع از یک استعفای مشروط، در صدد حذف مهم ترین حامی و متحد سیاسی او از عرصه سیاست افغانستان است؛ اما علیرغم این امر، از این تصمیم خیانتکارانه، پیدا و پنهان، حمایت می کند.
بدیهی است که او را افسون قدرت عاریتی فاقد صلاحیت امروزش، وسوسه کرده است؛ اما او اگر در بازی سیاست افغانستان، از هوش متوسطی نیز برخوردار باشد، به زودی به این نتیجه خواهد رسید که اگر امروز عطا را به کمک او زدند، فردا نوبت خودش خواهد بود؛ زیرا اگر عطا نباشد، دیگر چه کسی مانع از زدن او خواهد شد؟
نرگس اعتماد- خبرگزاری جمهور