۰

من علاقمندم که به من معلم بگویند

شنبه ۱۹ قوس ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۵۳
گفتگویی خواندنی با استاد ربانی

چند سال قبل به خانه اش که رفتم، با خوشرویی که همیشه از او سراغ داشتم منتظر بود. بسیار پرسید؛ از آنچه می کنیم، از پیام مجاهد که من سردبیر آن بودم و...
آن روز، روز معلم بود؛ قرار بود از ایشان مصاحبه برای پیام مجاهد بگیرم؛ قبل از رسیدن من، دوربینی برای ثبت جریان گفتگوی مان آماده کرده بودند.
گفتم: استاد! می خواهم سئوالاتم، کمی متفاوت باشد و ایشان گفت: هرچی می خواهید بپرسید.
متن ذیل متن کامل مصاحبه من با ایشان است. حسینی مدنی
خودتان اگر بخواهيد كه استاد رباني را معرفي كنيد به كدام ويژگي برجسته ايشان اشاره مي داريد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. چيزي كه من خودم علاقه مند هستم وآرزو دارم كه اين صفت به من گفته شود معلم است. در زندگي شانس هاي زيادي داشتم، درقضا، دروزارت خارجه و جاهاي ديگر هم به من پيشنهاد مي‌كردند اما من علاقه مند بودم معلم باشم. در نهضت اسلامي هم فيصله ما همين بود كه همه ما بايد معلم شويم. چرا كه اگر آرمانها را منتقل نماييم بايد ازطريق نسل جوان باشد، قبل از تظاهرات وميتينگ هاي خياباني بايد ازمدارس ومكاتب ودانشگاه ها شروع كنيم، پس من علاقمندم كه به من معلم بگويند.
بنده هم روز معلم را به شما تبريك مي گويم، وسئوال بعد اينكه، چرا شما مثل برخي ديگر از رهبران، چندان عبوس وترشرو نيستيد؟
من فكر مي كنم كه بقول شاعر،
 قلم به شيريني وتلخي از ازل رفته
تو اگر ترش نشيني، قضا چه غم دارد؟
به اين اساس انسان هميشه بايد با مردم باتبسم برخورد كند وحديثي ازپيامبر است كه مي فرمايد: اگر شما كمكي به مردم نمي توانيد حتي اگر شده با يك تبسم با او برخورد كنيد.
با كداميك از شخصيت هاي سياسي فعلي نزديكتريد؟
من علاقمندم تا باطيف وسيعي از سياسيون رابطه داشته باشم چراكه انسان شخصيت يك بُعدي را ندارد؛ خداوند خيروشر هردو را در سرشت انسان آفريده. بايد با سلايق مختلف و شخصيت هاي مختلف، تعامل داشته باشيم. بقول مولانا:
من به هرجمعيتي نالان شدم
جفت خوشحالان وبدحالان شدم
هركسي از ظن خود شد يارمن
از درون من نجُست اسرار من
جناب حامد كرزي از نظر استاد رباني چطور آدمي است؟
حامد كرزي از نظر من، بيشتر بحران آفرين براي خود است. رئيس جمهور بيش از اينكه ديگران برايش بحران ايجاد كنند، خودش براي خودش بحران ايجاد مي‌كند. و خودش نه تنها حمايتگران خود را نگاه نمي دارد كه هنر راندن حمايتگران خود را زيادتر دارد. از وجود بسياري كساني كه براي استحكام نظام مفيد بودند، استفاده نكرد، هنر راندن را نسبت به هنر جمع كردن بيشتر دارد كه اين يك پرابلم و مشكل وي است.
شما مدت زيادي در كنار حامد كرزي از ايشان حمايت كرديد، نظام رياستي را مي خواستيد، چه شد كه نظر شما عوض شد؟
البته من حمايت كرده بودم، به دليل اينكه مردم فكر مي‌كردند كه تمام مبارزات ما و مجاهدين،بخاطر گرفتن قدرت بود. فكر مي‌كردند كه مشكل در افغانستان، مشكل شمال و جنوب و اقوام پشتون و تاجيك و هزاره و ازبك است. ما مي خواستيم نشان دهيم كه مبارزات مابخاطرآرمانهاي عالي بوده. در اين كار، ما آرمان خود را داشتيم. بخاطر آرمان خود، كسي را كه فكر مي‌كرديم مفيد باشد بايد حمايت مي‌كرديم. به همين خاطر از كرزيحمايت نموديم. اين به آن معني نيست كه طرفدار نظام رياستي بوديم. ما از آغازخواهان نظام پارلماني وديم. هنوز هم بر اين باور هستم كه بايد نظام، نظامپارلماني باشد. نبايد وقت رئيس جمهور به تغيير و تبديل ولسوالها و مسايل جزيي تضييع شود. من يقين دارم كه اگر نظام ما پارلماني بود مشكلات فعلي را آقاي كرزي نمي داشت.
درجريان فعالیتهاي سياسي، آيا شما مشاوريني هم داريد؟
من مشاورين مشخصي ندارم اما در رابطه با مسايل مهم، گاه مستقيم با يك تعداد از مردم و اشخاص نظراتشان را مي شنوم، اما مستقيم كدام مشاوريني ندارم.
شما چه تعداد محافظ دارید؟
محافظينم گاهی ازدست من ب تكليف هستند؛ به اين معني كه من اصلاً به سيستم محافظ عقيده ندارم. بعضي اوقات خودم سعي مي كنم كه به تنهايي به اجتماعات مردم بروم. من مخالف موترهاي زره دار مي باشم.
تا حالاشده كه بدون محافظ بين مردم برويد؟‌
‌زياد.خودم زياد علاقه دارم تا بدون محافظ بروم، محافظين خيلي وقت ها براي من دردسرآفرين شده اند. تعداد ۶، ۷نفري كه با من مي باشند، من زياد تابع پروگرام آنها نيستم. آنها ترس شان اينست كه اتفاقي نيفتد تا ما بدنام نشويم. من عقيده دارم كه مقدّرات الهي اگر برسد، ديگرمحافظ و موتر زره، جلودارش نمي‌شود.
آيا شما ازمرگ مي ترسيد؟
«هر انساني مرگ را يك هيولا مي‌داند كه ترس آور است، اما من زياد به مرگ فكر نمي كنم چرا كه به اين عقيده هستم كه مرگ و زندگي بدست خداوند«ج» است. هر وقت كه او مقدّر كند، تغيير و تبديل نمي‌شود. اما احتياط و حذر، ضروري است و بايد انسان محتاط باشد.
اهل شوخي کدن هستيد؟
بله، اماكل زندگي انسانها نبايد به شوخي سپري شود، كساني كه به شوخي و مزاح علاقه ندارندانسانهاي عادي نيستند. حتماً انسانهاي زشت و زمُخت مي باشند.
از فكاهي خوشتان آمده؟
‌ فكاهي هاي محلي زياد داريم. در بدخشان از شنيدن خاطرات و سرگذشتهاي طنز و فكاهيات مردمي لذت مي بردم.
تا حال شنيده ايد تا به ارتباط خود شما كدام فكاهي جور كرده باشند؟‌
(باخنده) تاحال براي من نگفته اند، ممكن هم هست كه براي من بسيار گپ ها جور كرده باشند.
به جبهه ملي وآينده آن، چقدر باور داريد؟‌
جبهه ملي به نظر من، يك ضرورت تاريخي است، گاهي وقت ها دركشورهاي مختلف، بن بست‌هايي ايجاد مي‌شود براي شكستن اين بن بست ها، يك گروه ويك حزب خاص نمي تواند كاري كند. تا زماني كه همه دست به دست همه ندهند نمي توانند بن بستها را رفع نمايند. چون كشور ما درشرايط فعلي روي بستر بحران حركت مي‌كند. براي رفع بحران وايجاد ثبات، به يك جبهه وسيع وگسترده ضرورت دارد.
تا چه وقت دوام مي‌كند؟
فكر مي كنم تا وقتي كه ضرورتهاي تاريخي وجود داشته باشد، روشنفكران افغانستان، سياستمداران ونخبگان، كشور بايد دست به دست هم بدهند. دركنارهم بايستند.
غربي ها چندان از حرکت کلان سیاسی شما خوششان نمي آيد
‌ از نظر غرب درگذشته ها، نظامهاي سياسي در مشرق زمين هميشه، ديكتاتور بوده اند و غربي ها ادعا داشتند كه هرچه ما مي گوييم، ديگران بايد آن را بپذيرند. در دوران امپراطوري ساساني مردم در مقابل حكام، سجده مي‌كردند، در مصر به فرعون سجده مي‌كردند، درچين هم همين وضع وجود داشت، يعني مردم و ملتها زياد به حساب نمي آمدند. حتي وقتي كه اسكندر آمد و ساسانيان را شكست داد، مردم خواستند كه همان قداست را به اسكندر هم بدهند و او را سجده كنند. ذهنيت سلطه گرايي نه تنها در مشرق زمين است كه در غرب هم وجود دارد. آنها هيچ چيزي را براي مردم ما نمي خواهند، نه خواستار حاكميت دموكراسي هستند، نه احترام به اراده هاي ملي دارند. جريانهايي را كه خودشان نساخته اند، هرچند كه مردمي هم باشند مورد پذيرش آنها نيست. كساني كه به جبهه ملي خوشبيني نشان نمي‌دهند با تأسف بايد بگويم كه مصداق مثل توبه فرمايان خود توبه كمتر مي‌كنند، مي باشند. يعني كساني كه از دموكراسي و حقوق بشر و... حرف مي زنند نمي خواهند كه اين ملت ها دموكراسي داشته باشند.
اگر غرب درمقابل شما قرار بگيرد، شما چه خواهيد كرد؟
‌من فكر ميكنم كه اينها را بايد بفهمانيم كه مشكل اينها با ما چيست؟ ما مي خواهیم كه بحران افغانستان حل شود. يقيناً بايد ازآنها پرسيده شود كه آيا شما خواهان ادامه يافتن بحران وتوسعه آن درافغانستان هستيد؟ خواهان ريشه كني مراكز تروريستي هستيد؟ يابايدثبات وامنيت و... حاكم شود؟ جواب آنها اين خواهد بود كه ما طرفدار تشنج نيستيم، اگر صادقانه مي گويند، جبهه يكي از راههاي رسيدن به اين هدف است. درآن صورت كشمكشها خاتمه پيدا خواهد كرد. درغير آن اگر مطالبي پشت پرده باشد، درآن صورت نه تنها ما بلكه آنها هم با مشكلات مواجه خواهند شد. اگر بحران ازكنترل خارج شود، مسؤول كساني هستند كه شرايط تشديد آن را فراهم كرده اند.
عده اي تلاش دارند تا حكمتيار را به عرصه سياست وارد كنند شما درآن صورت حاضر هستيد كه بااو دست بدهيد؟
ما بر اين باوريم كه حكمتيار، غير ازخود، كس ديگري را نمي خواهد. ولو كه فرد بسيار نزديك او هم باشد. مي گويد كه فقط من بايد باشم. فكر مي كنم كه بايد تلاش كنيم تا جلوي بحران را بگيريم. كساني كه آماده به صلح باشند آنها را دعوت به صلح كنيم. فكر مي كنم كه كاري كه مخالف خواست مردم باشد هيچ قدرتي نمي تواند مخالف آن باشد. يعني افغانستان به يك عبدالرحمن خان، ضرورت ندارد، افغانستان به برادري و همكاري وعدالت و به يكديگرپذيري ضرورت دارد، اما با اشخاص سركوبگر در افغانستان آرامش و ثبات برقرار نخواهد شد.
شما مایل بودید که رئیس مجلس باشید؛ از اينكه بخاطر آقاي قانوني ازنامزدي رياست، انصراف داديد راضي هستيد؟‌
«آمدن من به پارلمان به اين هدف بود كه بتوانم از طريق آن به امنيت و ثبات كار كنم. متأسفانه اطراف آقاي كرزي ديدم كه يك سلسله زد و بندهايي وجود داشت كه مي خواستند اشخاصي را بياورند. استاد سياف تا ۱۵ روز قبل، هيچوقت فكر كانديداشدن را نداشت، اگر استاد سياف ۱۵ روز قبل، به من خبر مي داد من هيچوقت مانعش نمي شدم. حتا او راكمك مي كردم. كدام مشكلي با او نداشتم. من فهميدم كه ايشان را اطرافيان رئيس جمهور مشوره داده اند. ديدم كه يكنوع بازي است كه سرنوشت افغانستان در دست يك تعداد بازيگرهايي است كه هر کاری که می خواهند انجام می دهند. برغم اشتباهات بزرگ آقاي قانوني دردورة بن، گفتم كه بايد صفوف خود را از پراكندگي نجات بدهيم.
ازكارتان پيشيمان نيستيد؟
«البته به مصلحت ومنافع مردم پشيمان نيستم، اما آرزو دارم كه جريان كار به اساس آرمانهاي ما به پيش برود.
دوست داريد تا يك مرتبه ديگر هم به حيث رئيس جمهور، مطرح شويد؟
به يقين براي تان بگويم كه حتي درآغاز هم به فكر آن نبوده ام كه روزي من رئيس جمهور شوم. از آغاز مبارزه فكر نمي كرديم كه اصلاً زنده بمانيم. بايد قرباني بدهيم تا به يك سلسله اهداف خود برسيم. اصلاً رغبت به آن نداشتم. دريك كشور بحران زده چطور مي‌شود كه كشور را نجات داد. در ابتداي جهاد زماني كه مي خواستيم تازه يك استراتژي را درست كنيم، حكمتيار از من پرسيد كه استاد! اگر موفق شديم مرا چه وظيفه مي دهي؟ گفتم اگر موفق شويم، من به حيث استاد مي روم به پوهنتون و خودته روان مي كنم به حيث شاگرد تا درس خود را خلاص كني. گفت حكومت را به كي بسپاريم؟ من يك تعداد را نام گرفتم كه امثال... حکمتیار گفت: انقلاب را ما كرديم، ثمره اش را ديگران ببينند؟ و به دوستان مي گفت كه ببينيد استاد طرفدار نهضت اسلامي نيست طرفدار ديگران است. به هر صورت بايد بگويم كه از آرمان خود هيچوقت گذشتني نيستم.
تاحال تحت تأثير یک زن قرار گرفته ايد؟
من درخانه تأثيرپذير هستم. اكثر مشكلات را همسر من حل ساخته است. در بحراني ترين شرايط، بسيار كارها را او انجام داده. روزي كه از پيشاور حركت مي كردم، اولين مشوره اي كه داد اين بود كه وقت آن نيست كه به حيث رئيس دولت شوي! كشور در حالت مساعد نيست. درحاليكه او درس زيادي هم نخوانده است مشورت هاي خوبي مي دهد.
تا حال شده كه خانمي را ببينيد ودست تان و دلتان بلرزد؟‌
نخير، ناگفته نماند تاوقتي كه ازدواج نكرده بودم طوري در درس و بحث مصروف بودم كه اصلاً هيچ احساسي غير از كتاب و درس را نمي شناختم. شبها تاكتاب را زير سر خود نمي ماندم خوابم نمي برد.
و در پايان اگر سخني داريد...
تشكر از شما
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین