محمدعلم ایزدیار، معاون سنا
این بار مصاحبه ای را با محمدعلم ایزدیار معاون اول مجلس سنای کشور انجام داده ایم، آقای ایزدیار در لویه جرگه سنتی به عنوان منشی جرگه بودند بر همین مبنا سئوالاتی پیرامون این جرگه و نیز مسائل مجلس سنا با ایشان داشتیم که ذیلاً تقدیم می داریم:
با تشکر از شما که در این بحث شرکت فرمودید به عنوان سئوال اول، آقای ایزدیار شما به عنوان منشی جرگه عنعنوی، بفرمایید که نقش مارشال فهیم در تشکیل لویه جرگه چه بود؟
بدون شک نقش مارشال صاحب فهیم، به عنوان معاون اول رییس جمهور در امر برگزاری این جرگه تعیین کننده بوده است تا اندازه ای که من درجریان هستم، بدون همکاری وی ممکن که برای رییس جمهور تدویر این نشست کمی مشکل می بود؛ اما در این بین ملاحظاتی نیز از جانب او وجود داشت مبنی بر عنعنوی بودن این نشست؛ ایشان تاکید داشتند که تغییراتی می بایست به وجود آید، زیرا این جرگه بهره برداری هایی سیاسی برای شاهان وحکام گذشته داشته است؛ روی این حساب این ساختار و سیاستهای خاص باید دستخوش تغییر می گشت. ملاحظه ای که مارشال داشت، این بود که پسوند جرگه عنعنوی آن باید برداشته شود و در عوض عنوان مشورتی بدان اطلاق گردد. شما در جریان هستید که انتقاد بسیاری از فعالان سیاسی و احزاب و تشکلهای مدنی افغان هم روی همین امر بود؛ مارشال هم به همین نکته توجه داشت.
به همین سبب ما دیدیم چیزی که از این نشست بیرون شد و نتیجه ای را که این جرگه در پی داشت؛ مشوره نامه ای مکتوب بود که به شورای امنیت افغانستان ارسال گردید که این همه در برگیرنده نظرات خاص مردم افغانستان بود؛ بدون اینکه این موضوع لزومیت اجرایی داشته باشد.
حکومت چه مقدار در تدوین قطعنامه پایانی جرگه نقش داشت؟
ظاهراً روحیه طوری بود که حکومت در تصمیم گیریهایی که لویه جرگه داشت، هیچگونه اعمال نفوذ از خود نشان نداد. اما در مجموع آنچه مطمح نظر حکومت بود، از جمله مسائلی که باید به بحث گرفته می شد و یا در دستور کار قرار می گرفت؛ اینها توسط خود کمیسیونها، بدون پیش زمینه ای مورد بحث قرار گرفته بود. روحیه عمومی را حکومت قبلا درک کرده بود که دراین نشست روی چه چیزهایی انگشت گذاشته می شود، بنابراین از نظر حکومت این موضوع زیاد قابل تشویش نبود.
اما در کمیته رؤسا زمانی که آقای صادق مدبر، مواد قطعنامه مشورتی و جزئیاتی را که باید در جلسه مطرح شود ایراد نمود، یک سری انتقادات به وجود آمد، اما زمانی که چکیده ها و فشرده فیصله های کمسیون ها را دارالانشاء به کمیته رؤسا ارایه کرد، دیده شد که چیزی از طرف حکومت اضافه نشده است و اینها همه درست مسایلی است که کمیته ها مورد بحث قرارداده بودند که شامل قطعنامه گردد.
بر این اساس ما ندیدیم که حکومت به صورت صریح و روشن چیزی را وارد بسازد؛ چرا که من منشی مجلس بودم و از جمله منتقدین هم بودم و نمی خواستم که چنین مسایلی بروز کند. من درچند مورد انتقاد هایی هم داشتم اما خوشبختانه موردی که درخور توجه باشد مشاهده نشد. در مجموع ما در بسا مسایل پافشاری هایی داشتیم که می خواستیم قطعنامه و فیصله نامه به صورت مشورتی باشد. زیرا این لویه جرگه جایگاهی نبود که صلاحیت تصمیم گیری نهایی و تنفیذی را داشته باشد. ما به این باور بودیم که این جرگه صرف یک نشست مشورتی است که تعدادی از مردم افغانستان جمع می شوند و پیرامون دو موضوع، حکومت را مشورت می دهند.
بنابراین پیشنهاد ما این بود که ما صرف یک قطعنامه مشورتی را در پایان کار جرگه صادرکنیم؛ زیرا اصرار طرف حکومت هم این بود که باید قطعنامه را ما در این بین داشته باشیم و در نهایت نیز چنین اتفاقی هم افتاد. اما تلاش شد که این تنها یک قطعنامه مشورتی باشد و مطابق به فیصله نامه هایی که در جرگه های گذشته ما وجود داشت و صبغه اجرایی را به خود می گرفت؛ این دفعه چنین اتفاقی رخ ندهد. در واقع زمینه سوء استفاده نیز فراهم نگردد که البته ناگفته نباید گذاشت در اینجا یکسری ایستادگی ها از جانب حکومت وجود داشت که زیاد درخور نگرانی نبود.
بدین لحاظ در نظرگرفتن حد اوسط تقاضاهای طرفین که صدور قطعنامه بود محقق گردید.
درمجموع مشکلاتی که مبنی بر نفوذ حکومت باشد و به نحوی حکومت بخواهد خواسته های مشخصی را به کرسی بنشاند؛ ما بدان برنخوردیم که البته در این میان اصرار و پافشاریهای ما نیز دخیل بود؛ زیرا طبیعتاً طرف ما به هر صورت علاقه مندی داشت که برخی خواسته هایش محقق گردد.
ازمساله ی جرگه می گذریم؛ تنشهای چندین ماهه مجلس نمایندگان آیا تأثیری هم بر روند کاری مجلس سنا داشت؟
بدون شک تأثیرداشت. تأثیر نامطلوبی هم بر جای گذاشت؛ از بعد قانونگذاری و تصویب قوانین تأثیرات منفی بسیار را در بر داشت. قانون، مصوب هردو مجلس است، ولسی جرگه و مشرانو جرگه؛ متاسفانه ولسی جرگه ثبات کاری نداشت و درکشمکش و جنجال به سر می برد و طبیعتاً در این بین هیچ قانونی هم مجال طی مراحل شدن را پیدا نکرد؛ مشرانوجرگه هم متأثر از این امر مدتی را در چنین شرایطی به سر برد. بنابراین بزرگترین اثر منفی که می توان ازآن یاد کرد، همین امر است، که در روند قانونگذاری اخلال به وجود آمد و صرف در دو ماه اخیر یک مقدار ثبات در این اتاق به وجود آمد که ما توانستیم یک تعداد از قوانین و موافقتنامه های بین المللی را طی مراحل کرده تصدیق و تصویب کنیم. در کنار این موضوع، از لحاظ اتوریته نیز پارلمان افغانستان مظهر اراده افغانها و قوه مقننه افغانستان است لذا از این جهت صدمه ای جدی را متحمل گشت. زیرا این خانه جایگاهی بود که باید از حیثیت و عزت ملت افغانستان دفاع می کرد، اما متأسفانه دستخوش مشکلاتی شد که چندین ماه درگیر مشکلات خویش گردید. کسانی هم بودند که مسئول مستقیم این امر بودند و در واقع به شعله ورتر شدن این بحران دامن زدند.
ارزیابی شما چیست؟ مسئول مشخص این تنش به نظر شما چه کسی است؟
من چیزی نمی توانم بگویم. زیرا این موضوع نیازمند درونکاوی و تحقیق بسیار دارد که روشن گردد مسئولیت دامن زدن به مشکلات این چندماه چه کسی بوده است. اما در یک ارزیابی کلی می توان گفت که در این مشکل تمام طرفهای درگیر به نوعی سهم خویش را داشته اند.
عملکرد کمیسیون انتخابات و نمایندگان ولسی جرگه و همچنین حکومت؛ هرکدام به نوبه خود در گسترده شدن این مشکل دخیل بوده است. اما عرض کردم در مورد اینکه چه کسی در این میان نقش تأثیرگذارتر را داشته است؛ باید در این موضوع تعمق و درون نگری بیشتری به عمل آید. اما در مجموع من از این اتفاق نامیمون بسیار متاثرشدم، زیرا باید جایگاه و حیثیت این خانه توسط کسانی که در داخل بودند و بیرون؛ حفظ می شد و بدان ارج قایل می شدند.
در بحثی دیگر؛ موقف مجلس سنای افغانستان راجع به ایجاد نمایندگی طالبان در قطر و اینکه مدیریت مذاکره با طالبان را امریکا به دست گرفته چیست؟
مجلس سنای افغانستان تا اکنون موقف مشخصی را در این قبال اتخاذ نکرده است. چرا که فعلاً اعضای این اتاق در تعطیلات زمستانی خویش به سر می برند و بررسی این مساله نیازمند این است که در نشست رسمی مجلس سنا مطرح شده و در این میان با جمع آوری نظر مجلس، فیصله و اعلامیه ای رسمی دراین راستا صادر گردد. اما به باور شخص من، به صورت کلی این یک دستاورد خوب است که ما بتوانیم با مخالفین دولت به یک توافق کلی برسیم. این از هر نقطه ای که باشد بدون شک مورد حمایت دولت افغانستان است. اما نکته این جاست که در این امر دولت افغانستان به عنوان طرف درگیر و درکنار آن مردم افغانستان به حیث قربانیان اصلی این دهشت افکنی ها، نظرشان باید لحاظ می گردید. اما با تأسف دراین مورد نه دولت افغانستان در جریان قرارگرفته و نه از مردم ما در این قبال نظرخواهی شده است. فقط پروسه ای بوده که دولت امریکا در تبانی با قطر و چند کشور اروپایی بدان دست زده اند و به درستی مشخص نیست که چه هدفی درآن تعقیب می شود.
بنابراین، این موضوع از نظر من قابل تایید نیست؛ معلوم نیست که ایجاد نمایندگی برای طالبان به چه هدفی انجام می پذیرد. آیا می خواهند برای طالبان در نظام افغانستان جایگاه قایل شوند و یا کدام مسئله دیگر است. که اگر چنین هم باشد، من به صورت صریح می توانم بگویم که این موضوع با منافع ملت افغانستان به کلی منافات دارد. پذیرفتن طالبان پس از سالها جنگ و تنشی که ما با آنها داشته ایم به نظر من امری غیر قابل امکان است. اما عرض کردم ما به دنبال صلح هستیم و این صلح باید به شکلی به دست بیاید که آرمان و راهی که ما درآن قدم گذاشته ایم را تحت الشعاع قرار ندهد.
آقای ایزدیار با توجه به اینکه بخشی از مجلس سنا را اعضای انتصابی تشکیل می دهد؛ دامنه نفوذ حکومت در این اتاق به چه میزان است؟
در تمام نقاط دنیا حکومت می خواهد به نوعی پارلمان را تحت کنترل خویش در بیاورد. زیرا بزرگترین مرجعی که به صورت کلی تمام ساختار نظام را شکل می دهد و یکی از رکن های بسیار مهم دولت به حساب می آید؛ همین پارلمان است. بنابراین، نه تنها افغانستان که تمام حکومتهای دنیا چنین دلچسبی را برای به تحت امر درآوردن این خانه به خرج می دهند. اما به صورت کلی باید گفت؛ این یک جنگ دیپلوماتیک مروج است که میان حکومت و پارلمان وجود دارد و در افغانستان هم هر ازچندگاهی بروز می کند. درست است که بخشی از مجلس، اعضایی را تشکیل می دهد که انتصابی هستند؛ اما این اشخاص به توصیه رجال برجسته منصوب می گردند نه به خواست مستقیم رییس حکومت. بنابراین بسیاری از چهره های انتصابی را در مجلس داریم که به شدت موضعی محکمتر از انتخابی ها در برابر حکومت دارند. بیشتر آنها کسانی هستند که از جمله فرهیختگان و نخبگان ملت می باشند و برای تعیین این پست انتخاب شده و به این جایگاه رسیده اند. لزوماً نمی توان گفت که چون ما اعضای انتصابی در این خانه داریم، پس حکومت نفوذ گسترده تری در این مجلس دارد. اساساً ایجاد این اتاق بر این است که از حقوق ملت افغانستان دفاع به عمل آورد. به باور من، جز در برخی موارد بسیارمحدود و معمول که ما اصرارهایی از حکومت را مشاهده می کنیم؛ در سایر موارد تلاش می شود که وجهه استقلال این اتاق حفظ گردد؛ چه در امر تصویب قوانین و میثاقهای بین المللی و چه در مسایلی که حکومت به صورت مشخص و روشن وظیفه داشته باشد که درباره آن توضیح ارایه کند.