از سی و سومین سالگرد شهادت استاد عبدالقادر ذبیح الله از سرداران نام آشنای جهاد افغانستان طی مراسم باشکوهی گرامیداشت به عمل آمد.
به گزارش
خبرگزاری جمهور؛ در این مراسم شماری زیادی از فرماندهان جهادی، اعضای شورای ملی، اعضای شورای ولایتی بلخ، علما، متنفذان قومی، فرهنگیان، فعالان مدنی، جوانان و باشندگان ولایت بلخ حضور داشتند.
استاد عطامحمد نور والی بلخ در این مراسم، پیرامون ابعاد شخصیتی استاد عبدالقادر ذبیح الله سخنرانی کرد. والی بلخ همچنین پیرامون مسایل مهم سیاسی کشور صحبت کرد.
متن کامل سخنرانی والی بلخ در در مراسم گرامیداشت از شهادت استاد عبدالقادر ذبیح الله:
حضار محترم در پارلمان، مسوولین احزاب سیاسی در کشور، روئسای ادارات، خبرنگاران و جنرالهای ارشد، شخصیت های معظم و خواهران عزیز معاون صاحب ولایت و رییس و اعضای شورای ولایتی، مسوولین سیاسی احزاب سیاسی در شمال کشور، فرماندهان معزز جهادی و روئسای ادارات خبرنگاران و افسران و جنرالهای ارشد السلام علیکم و رحمت الله و برکاته:
بسیار خرسندم که امروز در سی وسومین سالگرد شهادت یکی از استوره جهاد، مرد بینظیر مرد با تقوا مرد استوار و سنگر، مرد ادب و قلم امروز گردهم جمع آمدیم. 33 سال قبل از امروز، بعد از سلسله مبارزات و البته اساس گذاشتن جهاد و جنگهای شدید و خونین را که انجام دادیم، استاد ذبیح الله شهید در یک توطیه ناجوان مردانه و عمال داخلی، در روز روشن که ما همه در جنگ بودیم، با تمام یاران خود، شهید شدند و شهدایی که همه پرپر شدند. آن روز هیچ وقت فراموش نمی شود...
استاد ذبیح الله شهید تقوا داشت برای جوانان بسیار مهم است. استاد، اون تقوا و مدیریت و جدیتی را که داشت، نظیر آن تاهنوز در منطقه نبوده است. بچه عمه اش در جرم گیر آمد، قابل اعدام بود، تمام مردم واسطه شدند که اعدام نشود، چون سارنوالی و قاضی و محکمه داشت، طبق شریعت حکم میکرد، استاد میگفت که سر خود تطبیق نکنم، سر بچه فقیر و غریب چطور تطبیق کنم. باید سر خود تطبیق کنم. هر کسی واسطه شد قبول نکرد ولی طبق شریعت و حکم آن وقت اعدام شد، اعضای فامیلش. هر جنایتی که میبود، مجرم متکرر بود، او جزایش را طبق شریعت میداد، به همین خاطر این جبهه نظم داشت. اما آدم دور اندیش هم بود، گاهی با جوانان بود کسی که الف با خوانده بود که تربیه شود و چیز بیاموزد.
یکی از گفتههای استاد شهید این بود که میخواهم بمیرم در لحظه ای عظیمی که کودکان دردمند بلخ برایم بگیرند، من با استفاده از این شعار رهبرم، اولین رهبر و آمرم، میگوییم برای دفاع از حقوق شما در آن لحظه عظیمی خون من در قدمه شما بریزد، یا از دفاع حقوق شما دفاع و حمایت شود و یا چهار نفر شما برای من بگیریید.
دوستان عزیز سر چند نکته باید بحث کنیم:
یک تعداد افراد تبلیغ میکنند خب والی بلخ است رییس جمهور تغییر و تبدیل میکند، این یک اصل است و باید قبول کند، اما از عمق قضیه نمیدانند که ما طرف قضیه هستیم که دولت را مشروعیت دادیم و حق قانونی و مشروع خود را با خود داشته باشیم. نه کسی دیگری که چی حقی بدهد. شما میدانید که انتخابات مسخره، مضحک و مردار و پر از تقلب به میان آمد و یک کسی جان کری آمد و مردم در خشم آمده بود و ایستاد شد و چیزی جور کرد و گفت که وحدت ملی. حکومت وحدت ملی یکی رییس جمهور و دیگری رییس اجرایی و کابینه جور شد و چیزی به میان آمد. یک طرف چیزی دیگری است که طرف دیگر را مشروعیت میدهد.
جمعیت اسلامی به حیث حزب بزرگ و قدرت و سرتاسری افغانستان شمول، توانست در محور خود در تفاهم اعضای احزاب سیاسی قدرت مند دیگر، گپ بزند و یک اتحاد انتخاباتی قوی را شکل دهد که از این میان، حزب وحدت مردم افغانستان، هشت حزب دیگری که بودند، شوراهای قومی، حزب اسلامی قانونی که ارغندیوال است، تفاهم کردیم، شورای انسجام عرب ها، شورای انسجام ترکمن ها و شورای قزلباش ها، مشران مشرقی، از قندهار و بخش های زیادی تفاهم کردند و نشستیم و یک تیم قوی مقتدر را درست کردیم و به سوی انتخابات رفتیم.
این که محور یک برنامه را به دست داشتم به نام، تیم انتخاباتی کلان بود، تیم انتخاباتی نام مانده بودیم، آمدیم در یکی از هوتل های کابل اعلام کردیم که کرزی عصبانی شد و گفت که تو والی مه هستی و این کار را کردی، من گفتم من به مبارزه میرم، نشان می دهم که ما هستیم و قدرت مردمی داریم.
کسی که والی می بود این کار را میکرد؟ هرگز نی، امروز هر والی صدای خود را می کشد، برکنار میشود، والیان ولایات در مورد لویه جرگه صدا زد، برکنار شدند.
انتخابات به راه افتید، در انتخابات 2004، 2009 و 2014 و شما عزیزان و متحدین ما، ما یک حرکت های قوی انتخاباتی را راه اندازی کردیم و رنگین ساخته بودیم، اگر جمعیت نمی بود، انتخابات دیگر معنی نداشت. اکثرا یک طرف می شدند و صندوق ها را پر میکرد و همه چیز معلوم بود.
خب این فرضا، وقتی حکومت به میان آمد، دربرابر تقلب ایستاد شدیم، تا به قندهار و غور و شمالی و همه ولایات بود که تا کابل، پای شان لرزید و باز کری آمد و تقسیم کرد پنجاه پنجاه. بعد گفتند معاونین در تحلیف نمی مانیم، گفتم باشند. گفتند داکتر عبدالله صحبت نکند، گفتم صحبت کند، این حکومت بر اساس توافق سیاسی است. نه حکومت منتخب. هرچی بخواهد، بکند.
این مشکل را حل کردیم که برآمدند تحلیف کنند. آمدیم سر تقسیمات کابینه. سه یا چهار ماه دوام کرد تقسیم کابینه، اگر من والی بودم، از مه چرا دعوت شد که این بن بست را بشکنم و به رییس جمهور زانو بزنم؟ رییس جمهور بشنود، اولین صحبت من این بود که آدم رک و راست هستم که از موقف ولایت گپ نمیزنم و از شما خواهش مکنم که از موقف ریاست جمهوری چند دقیقه ای کنار بروید و من عطامحمدنور نام دارم و از موقف تیم خود گپ میزنم و نیز این را بگویم که در مورد افغانستان گپ میزنیم یا دیپلماسی میکنیم؟ گفت در مورد افغاانستان گپ میزنیم، شیشتیم، دو نیم ساعت بحث کردیم و گپ زدیم، جزییات نمی گویم که اخلاقا خوب نیست. سرانجام 25 وزارت را تقسیم کردم که ده وزارت را گفت سکتوری است و قابل تقسیم نیست، گفتم که در سکتوری است ما هم آدم متخصص می دهیم، بعدش آمد که این چهار وزارت خط سرخ است، این چهار وزارت فساد کرده و قابل ریفورم است، گفتم کدام ها؟ دفاع، داخله، مالیه و امنیت. این چهار وزارت مهم است. خب از میان تمام وزارت خانه این چهار وزارت مهم است، سر تک تک این چهار وزارت بحث می کنیم، هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت.
قصه کوتاه که به توافق رسیدیم، دفاع و خارجه را گرفتیم، رییس جمهور دوستانه گفت در کمپاین خود وزارت خارجه را به اکلیل حکیمی وعده کردم، من گفتم من هم خارجه را به صلاح الدین خان ربانی وعده کردم، مالیه را به ما بدهید و خارجه از شما. میدانستم که جای پول را نمیدهد.
فردا عبدالله احوال داد که از ریاست عمومی کسی را تعیین می کنم، چون سی آی ای، خوش است که اندرابی باقی بماند، من گفتم اما این مسئله قدرت است و مسئله حکومت وحدت ملی است با ریس جمهور به توافق رسیدیم اما گفت باشد که این هم ماند.
سفر لندن که رفت، وزارت دفاع پس داخله شد. در وزارت دفاع تاکید داشتم که بریالی خان عتیق الله معاون قبلی دفاع از برادران پنچشیر است، تاکید داشتم که این آدم توانایی دارد و تجربه دارد وزیر دفاع حتما عتیق الله بریالی شود.خب دفاع نشد، داخله شد. داخله که شد در دفاع خی بریالی خان لوی درستیز شود. دیدیم که یک نوع خصومت دارد با پنجشیری، هر پنجشیری که پیش میکنم میگوید بان که باز گپ بزنیم.
خب والی میتوانست که کابینه را تقسیمات کند، شش تن این کابینه جمعیتی است. بعد از این که وضعیت به دور رفت سرانجام باز رییس جمهور ملاحظه کرد، زمانی که معتقد شدم که رییس اجرایی دیگر جرات مطرح کردن حقوق مان را ندارد رفتم وارد مذاکره مستقیم شدیم، همین رهبری جمعیت در راس ربانی به اشتراک اسماعیل خان، احمدضیا خان، نقیبی، واقف حکیمی، جناب مراد صاحب، جناب فقیری، 9 نفر بود، نشستیم فیصله کردیم، تصویب کردیم که عطامحمدنور نماینده با صلاحیت ما در مذاکره با رییس جمهور است. رفتم مذاکره کردم، مذاکره به این نکردم که در ولایت بلخ کدام ریاست را میدهید بلکه، در سطح افغانستان مذاکره کردیم که چی باید کنیم، در تصامیم استراتژیک و دیپلماسی شریک باشیم، کمیسیون مشترک از ما و شما برای تعیینات اقدام کنیم، و تطبیق کامل توافقنامه، سند آن پیش مه است، اگر کسی خواست افشا میکنم، تطبیق کامل توافقنامه حکومت، تدویر لویه جرگه و توزیع تذکره، همه این ها آمده است که کاپی آن پیش مه است، در این جریان ستار مراد، اکلیل حکیمی و اسدالله شریفی، شریفی شاهد است که نکته نکته بحث کردیم، باز به صلاح الدین روان کردیم و به رییس جمهور روان کردیم با رییس جمهور روبرو نشستم، باز احوال دادم که هرچه زودتر عملی وامضا شود که مثل حزب اسلامی مجلس میگیرید، چی نوع سند به کار دارید، سفیرامریکا و بریتانیا را می شانید، گرچه مزاق هم کردم، ولی یک برگ توافقنامه هم عملی نشده است.
ما به این شکل ملاقات کردیم، یک طرف قضیه بودیم، برای عطامحدنور ولایت بلخ بسیار کوچک است، چون به خاطر شما خدمت کنم، که طالب و داعش نیاید، زورگویی نکند اما به سطح افغانستان به بازی ها شریک بودیم، پس حالا چطور می توانم یک طرف مذاکره باشم حق وزارت و سفارت و قنسولگری و قوماندانی و این و آن بخواهم بعد بخواهیم که طرف مذاکره است، مکتوب میدهد و برطرف می کند، من بارها گفتم که کسی مره با مکتوب برطرف کرده نمی تواند.
ما به وضعیتی استیم که به حقوق خود دفاع کنیم و می کنیم. وقتی که این ها خواست استعفا را اعلام کنند به بهانه استعفا، احوال دادم که استعفا اعلام نکنید، من مجبورم که رد کنم، همین قسم نرم نرم به مطبوعات میگویم که یک قدم به پیش بروید، من ده قدم پیش میروم.
من مامور تعیین شده نیستم. اشتباه نکند جناب رییس جمهور!
میاییم سر قضیه عبدالله، آقای غنی هرخصومت که میکند حق اش است، در مخالف اش بودم علیه تیمش کار میکردم، ضدش حرف زدم، بعد از حکومت حرفهای زیادی زدم و ضعف حکومت داری اش. حوصله کرده و هم دشمنی میکند، نوش جانش دشمنی خود ره بکند و خوب میداند که من کی هستم و غنی مرا میشناسد که مردم دارم پایگاه دارم پای من نمیلرزد و کسی در سیاست بازی داده نمیتواند.
حرف ما اینجاست که از مارهای آستین، نه مار آستین، یک کسی را که از وزارت خارجه برطرف شده بود، هیچ کسی حرف در موردش نمیزد که کی است ، رفته به هندوستان خانه اش خواب است. من به پاس همسنگری، به پاس همسنگر قهرمان ملی بود، امروز به پاس رهبری شهید و خون خود را در برابر همسنگران بریزم، به پاس این که در کنار قهرمان بود، فکر کردم که جوانه گرفته رفتم خانه اش، من به مطبوعات میگویم که بدانند خانه اش رفتم که همراه فرزندان اش است گفتم داکتر صاحب محترم شما را کاندید بدهیم، گفت که مارشال نمی پذیرد، گفتم که مارشال را قناعت میدهیم، گفتم قانونی و دیگران قبول نمی کند، گفتم قبول شان میدهیم، گفت استاد ربانی قبول نمی کند گفتم درخانه اش میرویم، به خاطر این آدم بار بار مارشال را اذیت کردم، او میگفت، استاد عطا، او تو را به سرمنزل مقصود نمیرساند، مه گفتم که نی مارشال صاحب اشتباه میکنید، رفیق است، از تیم ما است در کنار قهرمان ملی بود.
در این گذشت ، در2009 در انتخابات آوردم، بسیار زحمت کشدیم، چندین نفر شهید به خاطر استقبال این آقا، چندین نفر زیرپای شد. در مسیر راه زیر پای شد و شهید شدند. خون خود را ریختند اما نتیجه همان که در دور دوم نمیرویم، این قصه مفت شد. دلم بود که دیگر با این آدم نروم، بعد گفتم که کی ره کاندید بکنم، اشتباه کردم، احمدضیا خان آماده بود، خفه کردم، احمدولی خان علاقه دارد، اکثریت را خفه ساختم بازهم حمایت کردم.
2014 در، این سال یقین کنید، برادر تنی کسی برادری که زحمتی که با شب و روز کشیدیم، ما و دوستان ما، که اگر برادر تن به برادر تن که بسیار دوست داشته باشد، اگر بکند، اما قدر ذره ای خدمت مره ندانست، خب این دشمنی دوام کرد، طبیعتی پیدا کرد که پنجشیرها را بکشد، کسانی که چیزی نمی فهمد علیه من استعمال کند و جهادی را در زیر خارجی ها بزند که اینها موانع نظم و موانع قانون است، چالش تطبیق پروژه ها است، این ها را باید دور کنیم، این ریش و کله ما به اون ها خوش نمیاید، هرکسی میگفت پشت آن نمیگردم، بعد من گفتم او برادر، اگر خدمتی که کردی، در میدان رها کرد و علیه حرف تو میزند، فیسبوک هایش حرف میزند و سخنگویان اش حرف میزند، هرچیزی می گوید، گفتم خیر بازهم پیش میرویم.
همین که در خانواده قهرمان ملی ترحم ندارم، به برادران مسعود شهید احترام ندارد، بلکه اذیت می کند، احمدضیا خان مسعود به احمدولی خان برادران مسعود، برای یگانه فرزند قهرمان احمدجان مسعود که همه چشم به راه است او جای قهرمان را میگیرد، رحم نمیکند و توهین میکند در انزوا قرار میدهد، حالا که نفوذ خود را دارد، تو چی فکر میکنی که با یک مجاهد دیگر ترحم کند، این جا فهمیدم که نی این آدم را خطا کردیم و اشتباه کردیم، این مار آستین است، رهبری جمعیت را میخواهد که تصفیه کند، خوش به حالت اعضای رهبری که به دامن او نمیرود،،ولی جذب نمی شود ولی یک تعداد را به نام شورای انسجام به رییس جمهور روان میکند . او عزت فروش، در خانه ای که کلان شدی نمک خوردی و از نام جمعیت رسیدی، متاسفانه یک وقتی گفت که جمعیتی نیستم، و رفیق شخصی احمدشاه مسعود، به هر صورت در این خانه کلان شدی، تو چطور یک کسی که خویش کرده، اداره امور دختر داده و دختر گرفته، با خویشی، با وصلت میروند کله به کله می شوند، چوکی وعده میدهند، سفیر ترکیه وعده میکند، در شهرداری کابل دختر کدام جای دیگری وعده کرده، یکی را در تخار وعده کرده، به همین این ها خوش میشوند نمایش می دهند که به جمعیت نفوذ دارند، اکثریت آن ها متفرق شده جامعه هستند، جمعیت با این ها کم نمی شود، جمعیت از این ها یک روز پرسان می کند اما تو ریاست جمهوری چرا تخریب و نفاق را قبول می کنی، در بی اتفاقی مشهور هستید، جمعیت را چند پارچه کردین، عرب، ازبک، هزاره و همه را پارچه کردید، این نمی چلد و باید پس بگیرید.
صدای مه به برادران پنجشیر این است که آیا اضافه از این هم نیاز است که دشمنی خود را تثبیت کند؟ به فامیل قهرمان ملی که خط سرخ است، تابو است، خیانت می کند، به همسنگران آن، احمدضیا خان خانه نشین کرد، احمدولی خان ره نمی ماند از خانه براید، امرالله خان در وزارت بی وزارت رنگ کرد و پس خانه نشین کرد.
همان قسم ده ها فرماندهان دیگر، و گفته شما خواهرزاده خود را وزیر کرد. از شورای رهبری جمعیت گرفت خواهرزاده خود را نشاند. کسی که دعوای ملی دارد، دعوای همه قوم میکند، خواهرزاده خود را می قبولاند، برای تو شرم باد.
مشکل در حدی است که همه به پرتگاه سقوط برابر می کند و زور آن به ما نمیرسد. تمام توطیه ها را خنثی می کنیم، این سرزمین شمالی بزرگ، پهناوری که دارد، پروان کاپیسا، چاریکار تا خود کوهدامن حتی شمال کابل، خیرخانه و این جاها، میلیون انسان خوابیده است، صدها کادر دارد، امان الله گذر خانه نشین کردی، جان محمدخان گپ آن را گوش نمی کنید، زمری پیکان را پس کردی، خانه نشین کردی، عیار صاحب قوماندان زون بود، سمت های مختلف کارکرده بود، خانه نشین کردی، جنرال شریف را خانه نشین کردی، قوماندان های زیادی است، خب با الماس و اقبال صافی خصومت داری، ضراراحمد مقبل را به کاسه سر آب دادی، تجربه و جرات که داشت، چنان درخشیده بود که بیست فیصد مشکلات کنونی را نداشتیم، از نظر مدیریت و شخصیت های خوب، در وزارت خارجه خوب درخشید، کادر تعیین کرد، ناب ترین آدم ها را سفیر کرد اما صدها تخریب کردی و تبلیغ کردی، کرزی را تو تخریب میکنی، در شمال و پنچشیر تو تخریب و ویرانی می کنی، حالا به جان مه چسپیدی. دندانت به جان ما نمی خلد، دندان ته می شکنانم.
جناب رییس جمهور 20 فیصد در پس شدن من تلاش کرده بود اما 80 درصد عبدالله تلاش کرده است. سفر به قندهار رفتند، به کمپاین خود، در هر مجلس محرم می شدند که چالش است از سر راه پس کنیم،این مخرب است، این جز برنامه های مه است، باز تکرار میکنم، 30 فیصد غنی تلاش کرد به خاطر برطرفی من، به خاطر شما ملت و بی نظمی ها و مشکلاتی که برضدش حرف زدم ، 80 درصد دیگر عبدالله تخریب کرده و مشکل ایجاد کرده و مار آستین شده، دندان هایی که تیز کرده، به کمک خدا دندان های شه می کشیم.
خب سرانجام کاندید جمعیت است. جمعیت حق دارد که کاندید خود را تغییر دهد. جمعیت حق دارد چون این حکومت توافقی است و انتخابی نیست که انتخاب شده باشد. اما ریاست اجرایی توافقی و غیرقانونی است. جمعیت حق دارد که پست خود را تبدیل کند یا حق دارد بفهماند که این کار را بکن یا این کار را نکند. سر من مسئله ولایت که داغ است که می گویند وزارت خواسته است یا این و آن، من میگویم با وجودی که من صلاحیت برای رهبری جمعیت دادم که به راس آن صلاح الدین است هر صلاحیتی که تصمیم میگیرد، صلاحیت دارند و برای من مجرا است و تا امروز پا نکشیدم اطاعت آن برای من واجب است. هر فیصله ای که میکند مرا می گویند از شهر برای، می برایم، خانه بشین، می نشینم، مثال میگویم که اگر به من بگویند ترک کن، ترک میکنم، محکم کن، چنان همانند کوه کوهندوکش محکم کنم که پای هیچ کسی تکان نخورد. چون ما یک طرف توافق هستیم، جمعیت صلاحیت دارد که کادر خود را پس و پیش کند، رییس جمهور از لحاظ اصول امضا کند.
قصد ما این است که جمعیت میتواند تصمیم بگیرد و صلاحیت دارد، ما صلاحیت را به جمعیت دادیم، مشوره یا مذاکره می کند، دلش می گوید پس شو یا بشین.
موضوع خودم: من والی بودم به خاطر که عدالت و وحدت را حفظ کنم، شما را سرفراز نگاه کنم، این کار را کردم، و میخواهم و فعلا والی هستم و که هیچ مشکلی برای تان پیش نیاید.
در صورتی که تفاهم نشود، والی بودم، به توفیق خداوند به هواداران صدا میکنم که در این هفده سال که کار کردم به کمک خداوند، به جیب یکی ندیدم که شریک باشم،نه در شرکت نه در دکان نخواستم حیثیت خود را بفروشم.
در این طول مدت، تمام تلاش من این بود که از شرف و عزت شما حمایت کنم و بازسازی راه بندازم، این کار را کردم والی می باشم فعلا که بازسازی و شگوفایی را به حدی برسانم که در افغانستان بی نظیر باشد و اگر از درتفاهم حکومت پیش نیاید، رهبری جمعیت آن چه که دارد قبول نکرد، والی باقی می مانم، تا خود حکومت والی باقی می مانم، به چی خاطر می مانم؟ یکی این که ما یک طرف قضیه افغانستان هستیم، حقوق خودمان است و رییس جمهور و رییس اجراییه، هر دویش نمی تواند بر طرف کند، بخش دوم به چی خاطر می مانم، که این سرزمین را داعش و طالب نگیرد، کمر بستیم و جنگ کردیم که شما مصون باشید بعد از این هم این کار را میکنم، که پروژه سازی داعش ناکام باشد.
اما جمعیت اسلامی، را شصت سال مبارزه می کند، این باد آوردگی نیست، در این شصت سال، میلیونها معلول و شهید داده است و بزرگترین رهبران که در سطح جهان بود، از دست داده است. جمعیت یگانه حزبی است که با مسالمت آمیز به شکل مسالمت آمیز قدرت را برای کرزی تحویل داد که در تاریخ گذشته ندارد به نام جمعیت ثبت شد.
جمعیت همواره برای حفظ ارزش ها، داشته ها و امنیت و تامین امنیت و رفتن به سوی دیدگاه مردم و تحقق دیدگاه مردم کار کرده است و این تصمیم جمعیت است و از این حرکت خود برنمیگردد.
بخش بزرگی از نیروهای امنیتی مان در جامعه به نحوی مربوط ما و شما است. از میان ما و شما از متن ما وشماست. ما این ها را دلیران و شیران قهرمانان صدا می کنیم، می گویم، برزمید علیه دشمن تا زمانی که دشمن را به زانو در آوردید و برای ملت پیام و صلح و امنیت داشته باشید، چنان برزمید که مثل نیاکان تان نام بلند کنید هرگز از حرف های چهار نفر که بی ریشه هستند از موضع گیری شان خسته نشوید، در مبارزه تان دوام کنید، اگر علیه ما توطیه داشت سر تان صدا می کنیم، در غیر آن علیه طالب و داعش مبارزه کنید، مثل نیاکان تان و عزت و آزادی بیاورید، همچنان که برای شوروی و انگلیس دادید.
من در این روزها پیام اصلی را از بلخیان عزیزمان، از وکیل صاحبان که نشسته اند، از رییس و معاون و اعضای شان، جنرال های شان، ولسوالی ها و خواهران و فعالان مدنی، بزرگان و اقوام مختلف، از قشرهای مختلف مان، خصوص علمای کرام که روحیه بخشیده اند و وعده های قوی داده اند، چی شمال افغانستان چی بلخ، از تک تک شما تشکر میکنم که به خاطر به قربانی آماده اید.من بیش از نوکرتان بیشتر چیزی دیگری نیستم.
و نیز، برادرانی که در سرتاسر ولایات شمال، شرق و غرب، از فاریاب تا قله های پامیر و هندوکش و تا سرزمین پهناور شمالی بزرگ پروان کاپیسا، پنجشیر، سرزمین شیران وعزیزان کابل، همه این ها قابل قدرت است.
فرماندهان جهادی شان حتی نظامیان حکومتی شان، به ما پیام جرات مندانه و عزتمندانه دشته اند تشکر میکنم که از خود پول خرچ کردند و زمینه مساعد کردند، حتی در گزینه دیگری هم آمادگی داشته اند از شان تشکر میکنم.
از برادرانی تا غور و بادغیس و هرات باستان، از شخص اسماعیل خان، و نیز ازجنوب شرق، از سایر دوستان، یکی شان سپاسگزاری میکنم خصوصا از برادران ما که صدای بلندشان را در رابطه به حمایت از من سردادند، از امیرصاحب اسماعیل خان، تا لوی قندهار، رییس شورای ولایتی، رییس شورای ولایتی زابل، کاپیسا، بغلان، بلخ فاریاب و ولایت های دیگر وکلای پارلمان و شورای ولایتی شان، سرداران جهاد و مقاومت از قندهار و مشرقی مثل رازق خان، که زور رازق خان را می دانیم، که بعد از من مکتوب رازق خان هم نوشته شده است. جنرال عبدارازق خان، همایون، حضرت علی، وسایر وکلای که از ولایت های مختلف تشکر میکنم.
خارجی ها برنامه های خود را دارند که یکی از برنامه ها این است که این حکومت تا منزل آخر برود اما ما حق خود را میخواهیم اصلاحات خود را میخواهیم، تکرار میکنم ارگ و سپیدار از حضور جامعه جهانی برای خواسته های غیرقانونی خود استفاده نکنید و توسط امریکا و انگلیس ها مرگ و ترس نشان ندهید، برای شما ضرر می کند، انگلستان و امریکا میگوید که در امور داخلی شما کار نداریم و بدون خشونت فیصله کنید، ما گفتیم که خشونت نمی کنیم، هرگاه حق و منطق نداشته اند که از راه مسالمت آمیز حل شود، و کوشش کنند که با قوه قهریه برای ما زور نشان دهد و حق ما را تلف کند، دفاع از حق مشروع ما است.
چهره داکتر ره هم گفتم که چهره نفاق افگنی دارد، برادران پنجشیرری گفتند که چقدر به نظر آمر صاحب بد کرده بود، چند بار مشکلات بین استاد شهید و آمرشهید ایجاد کرده بود. فیصله بن را خبر دارید که در بن نشستند و تمام ارزش های ما را فروختند و چیزی این که به خود چوکی گرفتند ولی در این جا قانونی را تهمت کرد، فهمیده می شود که قانونی هیچ نقشی نداشته است اما تمام ملامتی را به گردن قانونی انداخته است.
انشاءالله با مشوره میرویم، از همه کسان خواهش دارم که حرکت مدنی، حفظ آرامش، در صورت ضرورت حرکت مدنی و نافرمانی مدنی.
مردم آماده هستند که دست به هر کاری بزنند ولی من خواهش کردم که حوصله کنند، هر وقتی جواب منفی گرفتم تمام شما آمادگی داشته باشید، که باز حرکت ما مدنی است و در حرکت مدنی گوش نکردند، تصمیم با مشوره شورای رهبری جمعیت تصامیم دیگری خواهد گرفته شد.
وحید فرزان-
خبرگزاری جمهور