کابل یکبار دیگر آرایش نظامی به خود گرفته است. به نظر می رسد تیم ثبات و همگرایی به رهبری عبدالله که به روند شمارش آرا معترض است و کمیسیون انتخابات را به هواداری از تیم رقیب دولت ساز متهم می کند، برای اعتراضات خیابانی آماده می شود.
در این میان، پست بحث برانگیز امرالله صالح درباره تمسخر بینی هزاره ها از سوی یکی از اعضای تیم ثبات و همگرایی بار دیگر بحث های داغ درباره حضور یا عدم حضور هزاره ها در خیابان ها را مطرح کرده است.
شماری از تحلیلگران، آقای صالح را به بهره برداری سیاسی از یک شوخی متهم کرده اند که می خواهد با دامن زدن به نفاق های خطرناک قومی، مانع از شکل گیری یک اعتراض مدنی بزرگ توسط تیم ثبات و همگرایی شود؛ اعتراضی که از دید این گروه از ناظران، بازهم بار عمده آن بر دوش جمعیت میلیونی هزاره هایی خواهد بود که در طول ۱۹ سال گذشته، همواره مورد سرکوب و تبعیض واقع شده و به خواسته های اساسی و حقوق شهروندی و شأن و جایگاه انسانی شان در مناسبات سیاست و قدرت، بی توجهی گردیده است.
هزاره ها پیش از این، بارها به بهانه های گوناگون به خیابان آمده اند. در اعتراض به گروگانگیری، ناامنی، تبعیض، محرومیت و سیاست های تمامیت خواهانه حلقه حاکم. هربار یک یا چند رهبر قومی، از اجتماعات مدنی هزاره ها، بهره برداری سیاسی کرده اند؛ اما خود جمعیت معترض، جز سرکوب و ستم و کشتار و خشونت، هیچ طرفی نبسته و سهمی برنداشته است.
آنها هربار که به خیابان ریخته اند یا کشته و زخمی و سرکوب شده و یا در نهایت، نتیجه حضور شان در معاملات پشت پرده چند رهبر کهنه و جدید قومی، محو شده و عاید حاصل از آن، جیب چند چهره مشخص را پر کرده است.
دولت هم علیرغم وعده های مکرر، مثل همیشه به سیاست حذفی و تبعیض سازمان یافته خود علیه هزاره ها و شیعیان از غرب کابل تا اعماق دره های سختگذار مناطق مرکزی و سنگلاخهای دشوارگذر زندان جغرافیایی قلب صخره ای افغانستان، ادامه داده است.
در موسم انتخابات اما هم دولت و رهبران قومی، نامردی های خویش را از یاد برده اند و هم انبوه جمعیت رأی دهنده شیعه و هزاره، نامرادیهای دیرسال و تاریخی خود را فراموش کرده و نتایج و پیامدهای آن را در تصمیم های جدید، لحاظ نکرده است.
با این حال در انتخابات ریاست جمهوری ۶ میزان حتی هزاره های متمدن و باورمند به مردم سالاری هم نیامدند. علیرغم وعده های مکرر دروغین تیم های انتخاباتی و تکرار وقیحانه و شرم آور تعهدات پیشین از سوی نامزدهای رقیب، هزاره ها نیز همانند دیگر طیف های قومی کشور، کمترین میزان مشارکت را در انتخابات داشتند؛ اگرچه تمایلات وسوسه انگیز مالی و زد و بندهای اغواکننده اقتصادی، مانع از آن نشد تا گروهی از نخبگان درس خوانده و دنیادیده هزاره، به عنوان لشکر عظیم فیسبوکچلوونکیهای این یا آن تیم انتخاباتی، وارد عرصه شوند و به نام شیعه و هزاره، برای پیروزی ولینعمت شان کمپاین کنند.
به این ترتیب، در آستانه اعتراضات خیابانی تازه تیم ثبات و همگرایی که از حمایت هردو شاخه حزب وحدت و چندین حزب و تشکل کوچک شیعی- هزارگی هم برخوردار است، این پرسش یکبار دیگر مطرح می شود که آیا هزاره ها بازهم می آیند؟
این پرسش در حالی مطرح می شود که پس از کشتار هولناک در تظاهرات دوم اسد جنبش روشنایی در میدان دهمزنگ، تقریبا شاهد یک حرکت عظیم و فراگیر از سوی این طیف قومی نبوده ایم. اگرچه اجتماعات مردمی در اعتراض به دستگیری فرمانده علیپور و مواردی از این نوع، رخ داده؛ اما هرگز قابل مقایسه با جنبش های پیشین نبوده است.
در اینکه هزاره ها، بیش از دیگران، از هردو تیم پیشتاز که رهبران دولت موجود هستند، زخم خورده و نامردی دیده و تبعیض و بی عدالتی و عهدشکنی و جفا و جنایت متحمل شده اند، شکی نیست؛ اما آیا اعتراضات انتخاباتی، بهانه و بستر لازم را برای بروز خشم فروخورده این اقلیت سرکوب شده و محروم فراهم می کند؟
این سؤال را از زاویه ای دیگر هم می توان مطرح کرد: آیا فرقی میان عبدالله و اشرف غنی، صالح و مولوی حسام، خلیلی و محقق و دوستم و دانش و مظفر و گلبدین و... وجود دارد؟
آیا این بار بهتر نیست مردم با نیامدن، اعتراض و انزجار و خشم و نفرت شان را از هردو تیم انتخاباتی و رهبران قومی پول و پستپرست، نشان دهند؟
عبدالمتین فرهمند - جمهور