در امریکا کشته شدن جورج فلوید سیاهپوست زیر زانوی پولیس سفیدپوست یک زخم کهنه را دوباره باز کرد و صدها هزار نفر را در اعتراض به نژادپرستی سیستماتیک که بخشی مهم از تاریخ اجتماعی ایالات متحده را می سازد، به خیابان ها کشاند. این جریان اعتراضی اما به سرعت جهانگیر شد و از جمله، هزاران نفر در کشورهایی که به طور سنتی، شریک، متحد و هم پیمان امریکا و عضوی از بلوک لیبرال دموکراسی به رهبری ایالات متحده محسوب می شوند، دست به اعتراض زدند. آنها علاوه بر نژادپرستی شایع در امریکا که قویا از سوی سیستم دولتی آن کشور حمایت می شود و در همه سطوح – نه صرفا رفتار پولیس با سیاهپوستان- جریان دارد؛ بلکه به این بهانه، رویکردهای نژادپرستانه، قوانین ناعادلانه، هنجارهای پذیرفته شده و نظم نابرابر رسمی علیه اقلیت های بومی، قبایل سرکوب شده و سایر اقشار اجتماعی و قومی در حاشیه را به چالش کشیدند، مجسمه هایی که نماد نژادپرستی و حامی تجارت بردگان محسوب می شده و قسمتی مهم از تاریخ آن کشورها را ساخته اند، به زیر کشیدند و یا آنان را با شعارهای ضد نژادپرستی مانند «جان سیاهان ارزش دارد»، «نمی توانم نفس بکشم» و «او یک راسیست بود» به چالش کشیدند.
این وضعیت هنوز هم در بسیاری از کشورها از جمله امریکا جریان دارد. مثلا در مرکز لندن، پولیس انگلیس با تظاهرکنندگان ضد نژادپرستی، درگیر شد و در امریکا هزاران نفر در اعتراض به کشته شدن یک سیاهپوست دیگر به نام ریچارد بروکس به دست پولیس، به خیابان ها ریختند و رییس پولیس شهر، مجبور به استعفا شد.
در مینیاپولیس؛ جایی که جورج فلوید کشته شد، شورای شهر، رأی به انحلال نهاد پولیس داد و یک نیروی عمومی وابسته به محلات را جایگزین آن کرد؛ اگرچه هنوز یک مقاومت خیره سرانه غیر قابل توجیه از سوی عالی ترین رکن قدرت اجرایی در واشنگتن در قبال این قیام سراسری علیه فاشیزم در جریان است که ترامپ از طریق توییتر آن را رهبری می کند.
او همچنان حکومت های ایالتی را به دلیل ناتوانی در «بازپس گیری خیابان ها» از معترضانی که ترامپ آنان را «آشوبگر»، «چپگرا» «تروریست»، «آنتی فا» و... می خواند، تحقیر و سرزنش می کند و در برابر این تصمیم که ورزشکاران معترض به نژادپرستی می توانند هنگام پخش سرود ملی امریکا به نشانه بی احترامی به آن زانو بزنند هم گفته است که اگر آنها چنین کنند او مسابقات شان را تماشا نمی کند!
با اینهمه، از نظر امریکایی ها ترامپ دیگر رییس جمهور امریکا نیست. او در حالی که مردم اش در خیابان ها علیه نژادپرستی شعار می دهند، همچنان در توییتر پرسه می زند، گلف بازی می کند و تلویزیون کیبلی می بیند. اینها انتظاری نیست که یک شهروند دموکرات امریکایی از رییس جمهورش انتظار دارد. پس از نظر او ترامپ دیگر رییس جمهور نیست.
این قیام عمومی و خیزش جهانی علیه نژادپرستی می توانست حتی امریکا و اروپا را هم درنوردد و با عبور از مرزهای بلوک کشورهای لیبرال دموکرات، کشورهای دیگر جهان از جمله افغانستان را هم دربر بگیرد. چرا این اتفاق رخ نداد؟
هدف این نیست که مردم افغانستان هم به خیابان بیایند و به سبک امریکا و سایر کشورها علیه دولت شعار بدهند. بدیهی است که افغانستان در شرایط کنونی درگیر یک بحران بزرگتر به نام کرونا است که به احتمال قوی صدها هزار نفر را آلوده کرده؛ هرچند آمار رسمی هنوز بسیار پایین است.
اما به جز ژست های ضد امریکایی، مردم می توانستند نژادپرستی در درون کشور خود را نیز به باد انتقاد بگیرند. مردم افغانستان قرن هاست که زیر چکمه های آلوده راسیسم نمی توانند نفس بکشند، هنوزهم سازوکار توزیع قدرت، عمیقا نژادپرستانه است، این وضعیت را می توان به سایر امور نیز تسری و تعمیم داد، از خدمات عمومی و معارف و توسعه اقتصادی گرفته تا امنیت و...
یکی از راه های رهایی از نژادپرستی، عصیان و اعتراض علیه نظمی است که به مثابه یک واقعیت ناگزیر پذیرفته شده است. این مهم می تواند با حمایت از اقلیت های تحت ستم آغاز شود؛ کاری که مردم امریکا و سایر کشورها درباره سیاهپوستان و اقلیت های دیگر کردند. سفیدپوست های عدالتخواه نیز آمدند تا به این جنبش اعتراضی بپیوندند و جامعه شان را از شر نژادپرستی سیستماتیک نجات دهند. در افغانستان هم پشتون ها، تاجیک ها، هزاره ها، ازبک ها و دیگر اقلیت های قومی می توانند دست در دست همدیگر یک جنبش فراگیر علیه نژادپرستی را سازمان دهی کنند؛ جنبشی که به تعبیر رییس جمهور اشرف غنی «در عصر فیسبوک» می تواند بسیاری از قواعد سنگشده در طول تاریخ را درهم بشکند و نظم جدید مبتنی بر عدالت قومی را در همه ابعاد پدید آورد و آن را بر مدیران و مسئولان اجرایی، تحمیل کند.
نرگس اعتماد - جمهور