وضعیت امنیتی به شدت وخیم و بحرانی است. پایتخت نشینان هر روز را با صدای انفجارهای مهیب شروع می کنند و ادامه روز را خبرهای مرگبار ناشی از آن به پایان می برند. حالا ترورهای هدفمند و بمب گذاری های حساب شده، جای خود را به ناامنی های لجام گسیخته ای داده که در آن، راکت های سرگردان، مردم را در داخل خانه های شان آماج قرار می دهند. این شرایط حتی موجب شده است که مقام هایی مانند معاون اول ریاست جمهوری نیز رسما اذعان به «ناکامی» کرده و اعتراف کنند که «وضعیت عادی نیست» و مردم حق دارند از ناکارآمدی نشست های تیم امنیتی موسوم به ۶:۳۰ انتقاد داشته باشند و از چگونگی انتقال راکت ها و انجام حملات راکتی در کابل سؤال کنند.
آقای صالح اما اگرچه همچنان با اطمینان می گوید که هیچ پرسشی بی جواب نمی ماند؛ اما واقعیت این است که هنوز پرسش های قبلی به درستی جواب داده نشده که پرسش های تازه ای شکل می گیرد و آقای صالح و تیم شش و نیم او دیگر از ارائه پاسخ به اینهمه پرسش بی جواب، ناتوان هستند.
در این میان، هر روز بیشتر از پیش، این باور نومیدانه در میان مردم قوت می گیرد که افغانستان به کدام سو می رود، چه سرنوشتی در انتظار دولت است و گزینه های مردم به عنوان قربانیان همیشگی این فجایع چندده ساله در این مقطع بحرانی چیست؟
نکته بدیهی این است که دولت دیگر توان مدیریت شرایط و کنترل وضعیت را از دست داده و قادر به دفاع از مردم و حتی خودش نیست. بدتر از آن اینکه به نظر می رسد هیچ اراده ای برای تغییر این وضعیت هم وجود ندارد؛ زیرا به بیان صریح امرالله صالح، حملات راکتی دیروز یک «ناکامی» بود و مردم حق دارند معترض باشند و سؤال کنند؛ اما قرار نیست کسی برکنار شود.
معرفی و کسب رأی اعتماد وزرای ناکام امنیتی در پارلمان هم این مهم را تأیید می کند. بنابراین مردم نباید منتظر یک تغییر اساسی و بنیادین باشند؛ زیرا دولتمردان ظاهرا
دولت دیگر توان مدیریت شرایط و کنترل وضعیت را از دست داده و قادر به دفاع از مردم و حتی خودش نیست. بدتر از آن اینکه به نظر می رسد هیچ اراده ای برای تغییر این وضعیت هم وجود ندارد؛ زیرا به بیان صریح امرالله صالح، حملات راکتی دیروز یک «ناکامی» بود و مردم حق دارند معترض باشند و سؤال کنند؛ اما قرار نیست کسی برکنار شود
این وضعیت فاجعه بار را به مثابه واقعیتی ناگزیر و تغییرناپذیر پذیرفته اند و هر کس در هر پست و سمتی، تمام تلاش خود را به کار می بندد تا آخرین بقایای این نظام را بمکد و برای خود و دودمانش آینده ای امن و مطمئن فراهم سازد.
نیروهای امنیتی نیز درگیر جنگی فرساینده و مرگبار اند و به سختی سرگرم دفاع از آخرین خاکریزهای شان هستند. افسران ارشد و درجه داران عالیرتبه همه روزه در کابل ترور می شوند. دیروز سه برادر نظامی در یک انفجار، جان باختند. امرالله صالح در پیوند به این رویداد به نیروهای امنیتی توصیه کرد که «وضعیت عادی نیست» و هرکس باید تمام تدابیر لازم را برای امنیت خویش به کار ببندد.
معنای دیگر این سخن آن است که زمام امنیت کشور از دست دولت بیرون رفته و نظامی و غیر نظامی، دولتی و غیر دولتی، مردم و منصبداران باید برای امنیت شخصی شان، فکری کنند. این بیشتر شبیه همان طنز تلخی است که به اعدامی ها دستور دادند برای انجام اعدام، طناب را خودتان بیاورید؛ زیرا بر بنیاد این سفارش مصلحانه آقای صالح، امنیت وجود ندارد و از آنجایی که مرگ ممکن است هرکسی را ببلعد، پس نحوه و زمان مردن را خودتان انتخاب کنید.
در چنین شرایطی راه چاره چیست؟ آیا باید رهسپار سقوط به ورطه مرگ و نابودی شد و دست روی دست نهاد تا نوبت ما هم برسد یا برای تغییر این شرایط، کاری کرد؟
تجربه نشان داده است که ترس و سکوت و انفعال در برابر لشکر بی رحم وحشت و ترور و تباهی، سرانجامی جز نابودی و مرگ فجیع ندارد و مردمی که برای تغییر سرنوشت خود، دست به کاری نمی زنند، محکوم به نابودی اند و باید منتظر فاجعه های بزرگتر باشند.
بنابراین یکی از راه های رهایی، انقلاب است. انقلاب نه در برابر دولت، نظام و نیروهای امنیتی؛ بلکه در مسیر حمایت و اصلاح و بهبود و بیداری آنان. معنای دیگر این انقلاب می تواند «بسیج ملی» یا «دفاع ملی» باشد.
همانگونه که آقای صالح هم گفته که مردم حق دارند، سؤال کنند، این حق را هم دارند که وقتی به سؤال های شان مسئولانه پاسخ داده نمی شود، خود برای یافتن پاسخ یا پاسخگو کردن مسئولان، دست به کار شوند. آنها باید به پا خیزند و در برابر این وضعیت آشفته دست به انقلاب بزنند. در آن صورت، دولت دو انتخاب در پیش خواهد داشت: یا با موج اعتراضی و انقلابی ملی همراه می شود و از طریق مدیریت قدرت بسیج ملی مردم در مسیر بازگشت نظم و امنیت و ثبات، استفاده می کند و یا دولتمردان، حاشیه امنیت و گوشه عافیت را ترجیح می دهند و به آنسوی دیوارهای بلند دخمه های قدرت می خزند و به سان تروریست ها و قانونشکنان و مفسدان، منتظر طوفان خشم توده می مانند.