وزارت خارجه طالبان یک هیأت ۷ نفری را به تهران اعزام کرد تا در کنار فضل محمد حقانی که به عنوان کاردارمعرفی شده، امور سفارت افغانستان را پیش ببرد.
حافظ ضیا احمد؛ معاون سخنگوی این وزارتخانه گفته: «این گام در روابط میان ایران و افغانستان مهم و کمککننده است».
وزارت خارجه ایران اما گفته است که «موضوع تحویل و تحول سفارت افغانستان در تهران، امری داخلی (مربوط به افغانستان) بوده و به هیچ عنوان وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به موضوع مزبور ورود نکرده است.»
با این حال، «جبهه مقاومت ملی افغانستان» گفته که جمهوری اسلامی ایران بنا به سیاست خودشان «اجازه دادند نماینده گروه نامشروع و تروریستی طالبان وارد خانه دیپلماتیک مردم افغانستان گردد».
این جبهه هشدار داده که حضور سیاسی طالبان در ایران برای «میلیونها مهاجری که از ترس و تهدید و فشار این گروه به ایران پناه بردهاند مخاطرهآمیز است و میتواند سبب ناآرامی بیشتر مهاجرین گردد».
به این ترتیب، هم طالبان و هم جبهه مخالف آنها رسما اذعان و اعلان کرده اند که واگذاری سفارت، صرفا یک جا به جایی معمول در یک مأموریت دیپلماتیک نیست؛ بلکه موضوعی مرتبط با روابط دو کشور است که بدون دخالت دولت میزبان، امکان پذیر نبوده است.
در واکنش های گسترده مردم نیز این برداشت، غالب و مشهود است. از نظر منطقی و حقوقی هم قابل درک نیست که مسئولیت اداره یک نمایندگی سیاسی از یک نظام مشروع به یک رژيم نامشروع منتقل شود؛ اما دولت پذیرنده این مأموریت، در آن «ورود» نکرده باشد.
بنابراین، تصور نمی شود که این برداشت نادرست باشد که «ایران سفارت افغانستان در تهران را به طالبان واگذار کرد». این برداشت درباره واگذاری کنسولگری افغانستان در استانبول به دیپلمات های طالبان نیز صدق می کند.
مساله مهم این است که این تعاملی سازشکارانه میان جمهوری اسلامی ایران و رژيم طالبان، بدون در نظر گرفتن مشروعیت حقوقی رژيم مسلط بر کابل و دیدگاه مردم افغانستان به آن است. از این منظر، دیپلمات های طالبان در تهران از مردمی نمایندگی می کنند که از آنها مشروعیت نگرفته اند و اصولا مردم آنها را نمی خواهند.
این امر در تضاد با این توجیه قرار دارد که می گوید هدف از واگذاری سفارت افغانستان در تهران به طالبان، تسهیل خدمات کنسولی به میلیون ها مهاجر افغان در ایران بوده است و با این اقدام، مشکلات آنان کاهش خواهد یافت. پرسش این است که اگر هدف این بوده، پس چرا مردم نسبت به این اتفاق، واکنش منفی نشان داده و درباره پیامدهای آن ابراز هراس و ناامیدی کرده اند؟
از جانب دیگر، تهران اعلام کرده که واگذاری مسئولیت سفارت به دیپلمات های طالبان، وضعیت حقوقی این سفارتخانه را تغییر نمی دهد. سؤال این است که در پی این اتفاق، به جز رنگ پرچم، چه چیز دیگری تغییر نکرده است؟ آیا مراد از «وضعیت حقوقی» صرفا همان پرچمی است که بر فراز سفارت در اهتزاز است؟ آیا پذیرش نمایندگان سیاسی یک رژيم نامشروع که هنوز از سوی ایران به رسمیت شناخته نشده، در قاموس حقوق سیاسی و عرف دیپلماتیک، تعریف و توجیهی دارد؟
موضوع دیگری که به نگرانی ها در این باره دامن می زند، گام بعدی ایران و طالبان است. هم سخنگویان رژیم «امارت» و هم کارشناسان سیاسی، پیش بینی می کنند که این تصمیم، دولت ایران را یک گام به شناسایی رسمی رژيم طالبان، نزدیک تر می کند و این برداشت درباره اقدام ترکیه هم صادق است.
به این ترتیب، هر دو کشور و همه کشورهای پیرامون افغانستان که تصمیمات مشابهی گرفته اند، اکنون تنها یک گام کوچک تا شناسایی کامل رژيم طالبان، فاصله دارند و آن اعلام رسمی و رسانه ای آن است؛ چیزی که البته با تغییر موضع امریکا صورت خواهد گرفت؛ این در حالی است که کشورهای یادشده، در عمل طالبان را به رسمیت شناخته اند و به تعبیر امیرخان متقی، شناسایی، شاخ و دم ندارد، آنچه رخ می دهد، شناسایی است، فقط اعلانش مانده است!
محمدرضا امینی - جمهور