توماس وست؛ نماینده ویژه امریکا برای افغانستان میگوید که اعضای نشست دوحه بر گفتگوهای سیاسی میان افغانها توافق کردهاند.
او همچنین گفت: «کشورها اولویتهای متفاوتی را برای این منافع قایل شدند؛ اما در میان نکات مورد توافق، گفتگوی سیاسی میان افغانها بخش مرکزی راه حل برای همه چالشها است.»
آقای وست افزوده که اعضای نشست دوحه «توصیههای انتقادی» گروههای مختلف زنان را که از سراسر افغانستان فرستاده شده بود، دریافت کردند.
نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل متحد و با حضور نمایندهگان ویژه بیش از ۲۰ کشور روزهای اول و دوم ماه می پشت درهای بسته برگزار شد.
آنتونیو گوترش؛ دبیرکل سازمان ملل گفت که این نشست برای ایجاد یک راهکار مشترک بینالمللی به خاطر رسیدگی به اوضاع افغانستان بود نه درباره به رسمیتشناسی طالبان.
او همچنین گفت که اشتراککنندگان نشست دوحه در مورد حضور گروههای هراسافگن، نبود ساختار فراگیر، اوضاع حقوق بشری بهشمول تصمیمهای اخیر طالبان در برابر زنان و دختران و مواد مخدر ابراز نگرانی کردند.
برخلاف توماس وست اما آنتونیو گوترش هیچ اشاره ای به لزوم برگزاری گفتگوهای داخلی برای دستیابی به صلح در افغانستان به عنوان بخشی از دستور کار یا نتیجه نشست دوحه نکرد. او از انتظار کشورها برای تشکیل دولت فراگیر در کابل سخن گفت؛ اما نگفت که چنین دولتی چگونه باید تشکیل شود و رهیافت برگزاری آن چیست.
دبیرکل سازمان ملل اما به طور ویژه بر لزوم اتخاذ رویه ای هماهنگ برای «تعامل» با طالبان تاکید کرد؛ چیزی که هدف نشست دوحه بوده و مقدمه ای برای شناسایی رژیم طالبان محسوب می شود و هدف غایی و مأموریت نهایی سازمان ملل نیز همین است.
بنابراین نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان، در این باره که همه طرف های شرکت کننده در نشست دوحه بر راه اندازی گفتگوهای ملی صلح برای افغانستان توافق کرده اند، دروغ می گوید. او ظاهرا می خواهد نشان دهد که امریکا همچنان متعهد به تامین حقوق و حضور همه مردم و جریان های قومی و سیاسی افغانستان در ساختار قدرت است؛ چیزی که کاملا برخلاف رفتار امریکا در سه سال اخیر می باشد.
امریکا فرصت های فراوان و زمینه های گسترده ای را برای راه اندازی یک گفتگوی ملی و ملموس میان افغان ها در اختیار داشت. واشنگتن می توانست از این طریق، هم نیروهای خود را از مهلکه نجات دهد و هم از روی کار آمدن یک دولت ملی، مشارکتی و مسئول در قبال تعهدات بین المللی افغانستان در کابل، اطمینان حاصل کند؛ اما عمدا این کار را نکرد؛ چرا که برنامه واشنگتن و شرکای منطقه ای اش بازگرداندن طالبان به قدرت بود. به همین دلیل، خود امریکا مانع اصلی در مسیر گفتگوهای صلح بود.
برای احراز این ادعا نیاز به هیچ شاهد مستندی نیست. فرایند دستیابی به توافقنامه استعماری دوحه همه چیز را توضیح می دهد؛ توافقنامه ای که بدون حضور، مشارکت و حتی اطلاع مردم و دولت دست نشانده خود امریکا به دست آمد و در نهایت راه را برای استیلای دایمی و کامل طالبان بر کشور هموار ساخت.
روند به قدرت رساندن طالبان هم کاملا برنامه ریزی شده و زیر نظارت مستقیم واشنگتن صورت گرفت. دولت دست نشانده و مزدوران امریکا در ارگ کابل، ماه ها با طالبان و شبکه حقانی در ارتباط بودند و بی هیچ تردیدی دستگاه های امنیتی و استخباراتی واشنگتن به طور کامل و مستقیم در جریان این ارتباطات بوده و آن را هدایت می کرده اند.
از سوی دیگر، اشرف غنی که دست نشانده امریکا بود در روزهایی که کشور را مرحله به مرحله به طالبان تسلیم می کرد، یک برنامه موازی را برای تطمیع و کنترل رهبران سیاسی، جهادی و قومی ضد طالبان به پیش می برد که شامل گماشتن آنها به پست های دولتی، فرستادن شان به ولایات و سرگرم کردن آنها با بازی «صلح» در دوحه می شد.
در آخرین مرحله نیز امریکا، پاکستان و غنی، شمار زیادی از رهبران جهادی را به اسلام آباد کشاندند تا کابل، بدون دردسر به دست طالبان سقوط کند.
در حال حاضر هم تمام نشست های مهم بین المللی بدون حضور رهبران در تبعید برگزار می شود و این نشان می دهد که امریکا همچنان مانع راه اندازی گفتگوهای ملی و معنادار صلح است و نمی خواهد سیطره طالبان بر کشور تضعیف شود.
نرگس اعتماد - جمهور