همه قراین حاکی از آن است که امریکا دیگر ابرقدرت نیست، مناطق سیطره سنتی اش را یکی پس از دیگری از دست می دهد، حتی متحدان قدیمی اش نیز دیگر بر آن اعتماد ندارند، رقبای راهبردی اش به وضوح قدرتمندتر شده اند و نفوذشان به مرور به قلمروهای امریکا گسترش می یابد، ائتلاف های نظامی و امنیتی تحت رهبری پنتاگون، به سرعت فرومی پاشند و...
امارات متحده عربی اعلام کرده که حدود دو ماه پیش، از ائتلاف امنیتی دریایی در خاورمیانه که آمریکا رهبری آن را بر عهده دارد، خارج شده است.
گفته شده این اقدام پس از ارزیابی روابط امنیتی این کشور صورت گرفته است.
این ائتلاف که در سال ۲۰۰۱ میلادی راهاندازی شد در ابتدا ۱۲ عضو داشت؛ اما امروز شامل نیروهای ۳۴ کشور است که مقر آن پایگاه دریایی امریکا در بحرین است و اقداماتی نظیر برقراری امنیت، مبارزه با «تروریزم» و همچنین مقابله با دزدی دریایی در دریای سرخ و مناطق حاشیه خلیج فارس را در دستور کار خود دارد.
وزارت خارجه امارات گفته: «در نتیجه ارزیابی مستمر در زمینه همکاریهای موثر امنیتی با تمامی شرکا، امارات متحده عربی دو ماه پیش از مشارکت با نیروهای دریایی ترکیبی خارج شد.»
اگرچه رسانه های امریکایی می گویند که امارات در اعتراض به بی عملی امریکا در قبال اقدامات ایران در زمینه توقیف تلافی جویانه نفتکش ها در تنگه هرمز، از ائتلاف امنیتی دریایی به رهبری پنتاگون خارج شده؛ اما امارات ضمن رد این گزارش آن را «توصیف نادرست» خوانده و تکذیب کرده است.
از سوی دیگر، در بیانیه وزارت خارجه امارات بدون اشاره به کشور مشخصی، تاکید شده که امارات به دلیل تعاملات امنیتی با کشورهای دیگر، تصمیم به خروج از ائتلاف امنیتی به رهبری امریکا گرفته است. این خود نشان می دهد که اعراب دیگر به امریکا به مثابه یک شریک استراتژيک قابل اعتماد، مطمئن و پایدار نگاه نمی کنند.
افزون بر خروج از این ائتلاف نظامی، نشانه های واضح دیگری نیز در زمینه چرخش امارات به سمت کشورهایی غیر از امریکا قابل مشاهده است. چندی پیش، ابوظبی، شاهد سفر مهم علی شمخانی؛ دبیر پیشین شورای امنیت ملی ایران بود؛ سفری که با تحولات عمیق و سریع در روابط تهران – ریاض و نیز عادی سازی رابطه میان اعراب و سوریه نیز همزمان شده بود.
به جز این، امارات و عربستان، پیش از این نیز نشانه هایی از فاصله گرفتن از امریکا بروز داده اند. از جمله عدم همراهی آنان با مواضع امریکا در جنگ اوکراین علیه روسیه، گردنکشی از دستور امریکا درباره افزایش تولید نفت به منظور مهار موج افزایش قیمت جهانی طلای سیاه پس از جنگ اوکراین و تحریم های گسترده روسیه و موارد دیگر.
در کنار این، نفوذ روزافزون چین در خاورمیانه هم نشانه ای دیگر از تغییر سریع معادلات ژئوپلیتیک در هارتلند سیاسی و امنیتی جهان است. اگرچه پکن تاکید می کند که حضور و همکاری راهبردی اش با کشورهای عربی و اسلامی، تهدیدی علیه هیچ قدرت دیگری نیست و به منظور تغییر معادلات راهبردی منطقه و جهان صورت نمی گیرد؛ اما بدیهی است که این تاکیدها نه قادر به تغییر واقعیت است و نه باور و برداشت امریکا از آنچه در منطقه نفوذ و سلطه سنتی اش رخ می دهد را دستخوش دگرگونی خواهد کرد.
چندی پیش حتی گزارش شد که چین سرگرم احداث یک پایگاه نظامی پنهانی در امارات است؛ پایگاهی که گفته می شود مشابه آن در چند کشور دیگر نیز در حال ساخت است و یا در دستور کار چینی ها قرار دارد.
به این ترتیب، همه قراین حاکی از آن است که امریکا دیگر ابرقدرت نیست، مناطق سیطره سنتی اش را یکی پس از دیگری از دست می دهد، حتی متحدان قدیمی اش نیز دیگر بر آن اعتماد ندارند، رقبای راهبردی اش به وضوح قدرتمندتر شده اند و نفوذشان به مرور به قلمروهای امریکا گسترش می یابد، ائتلاف های نظامی و امنیتی تحت رهبری پنتاگون، به سرعت فرومی پاشند و یا دیگر تنها قطب های تعیین کننده در زمینه برقراری صلح و امنیت بین المللی به نفع یک محور مشخص نیستند و این ائتلاف ها به اندازه ای شکننده و آسیب پذیر گشته اند که حتی کشوری مانند امارات نیز که همواره زیر سیطره امریکا بوده، به خود جرأت می دهد به طور یکجانبه از آن خارج شود.
به جز خاور میانه، در دیگر حوزه های نفوذ امریکا نیز نشانه های فراوانی از این افول و فروپاشی قدرت جهانی ایالات متحده به چشم می خورد. به عنوان نمونه، امریکا که با تحریک روسیه به راه اندازی جنگ اوکراین، تلاش کرد یکی از قطب در حال بازسازی قدرت جهانی را تضعیف کند، یک هدف دیگر نیز داشت و آن، درگیر کردن اروپا در جنگی فرسایشی و با تبعات اقتصادی بسیار ویرانگر و جبران ناپذیر و نیز تهدیدهای امنیتی مستمر بود. اروپا در سال های اخیر به سمت استقلال از امریکا گام برمی داشت و ظهور راست گرایانی مانند ترامپ این روند را تسریع بخشید. از سوی دیگر، اقتصاد اروپا نیز روز به روز قدرتمندتر می شد و پیوندهای عمیق تری با چین و دیگر اقتصادهای شرقی پیدا می کرد؛ چیزی که برای امریکا نشانه ای واضح از خطر بود. بنابراین، واشنگتن با شعله ور کردن جنگ اوکراین، اقتصاد رو به رشد اروپا را دستخوش بحران کرد و ده ها سال به عقب برد.
با این وجود، اگرچه امریکا درباره کند کردن روند قدرت گیری روسیه با راه اندازی جنگ اوکراین و نیز تضعیف اقتصاد اروپایی و یادآوری وابستگی امنیتی قاره سبز به آنسوی آتلانتیک و نیز تلاش برای درگیر کردن چین با تایوان، تا حدودی موفق عمل کرده؛ اما این اقدامات هرگز مانع متوقف شدن سیر سریع زوال قدرت جهانی ایالات متحده و احراز این واقعیت که امریکا دیگر ابرقدرت نیست، نشده است.
محمدرضا امینی - جمهور