اشرف غنی؛ رئیس جمهوری مخلوع و فراری میگوید حاضر نیست «در عرصه سیاسی افغانستان با جنگسالاران گام بردارد».
او در پیامی که به مناسبت عید قربان منتشر کرد، طالبان را نیز متهم کرد که معادن افغانستان را «تاراج» میکنند.
او تاکید کرده که تصمیم درباره سرنوشت سیاسی «جنگ سالاران» و اقامت آنها در کشور در دست مردم است.
آقای غنی میگوید که مردم حق دارند از «جنگ سالاران» بپرسند که چرا فرصتهای طلایی را هدر دادند.
اشرف غنی که پس از سقوط دولت پیشین در تبعید در امارات متحده عربی زندگی میکند، از حکومت طالبان نیز انتقاد کرده و گفته که «آنها به نام دین با دین و ملت درگیر هستند».
او بر «ایجاد فوری نظام مشروع» تاکید کرده و گفته که حکومت طالبان نمیتواند مساله افغانستان را حل کند.
فرای موضع گیری ها و مطالبی که از سوی رییس جمهوری فراری و خاین ملی در پیام عیدی او مطرح شده، مساله منزجرکننده، بی شرمی و بی وجدانی این عنصر مزدور و فرومایه است که از دید میلیون ها نفر در افغانستان، عامل اصلی بدبختی و تیره روزی و پریشانی و بی سرنوشتی آنها اوست؛ نه جنگ سالاران و نه حتی طالبان.
غنی در حالی از عزم خود برای همگام نشدن با «جنگ سالاران» در عرصه سیاست سخن می گوید و آنها را مسئول «هدر دادن فرصت های طلایی» می داند که ۷ سال ریاست جمهوری جعلی او فجایعی به مراتب بزرگتر، مرگبارتر و ویرانگرتر از هر جنایت دیگری در تاریخ معاصر افغانستان پدید آورد.
در جریان ریاست جمهوری فاجعه او، صدها هزار نفر در افغانستان کشته، زخمی و بی خانمان شدند. میلیاردها دالر کمک بین المللی، تاراج شد، فرصت های استثنایی و تاریخی از میان رفت و فساد و فاشیزم به طور عریان و بی شرمانه ای، سرمایه های ملی و فرصت های بزرگ را نابود کرد و ده ها میلیون نفر هنوز از پیامدهای غیرقابل ترمیم این جنایت ها و خیانت ها رنج می کشند و قربانی می شوند.
نخستین کسی که روزی باید در برابر خدا و تاریخ و مردم افغانستان پاسخ بگوید، کسی نیست جز اشرف غنی مزدور و خاین و مهره دست نشانده و بی اراده ای که در نهایت بازیچه آن شیاد امریکایی؛ زلمی خلیلزاد قرار گرفت و به طور بزدلانه ای با دالرها و طلاهای تاراج شده از خزانه ملی، راهی یک کشور عربی شد و مثل موش به دخمه پنهانش خزید.
با وجود همه اینها اما او به اندازه ای بی وجدان و ناانسان است که هنوز به مناسبت های مختلف، بیانیه صادر می کند، برای خودش شأن و شخصیت سیاسی قایل است، دیروز و امروز افغانستان را قضاوت می کند و برای آینده، خط و نشان می کشد.
بنابراین، چیزی نفرت انگیزتر از فساد و فاشیزم و ناکارآمدی و حتی خیانت ملی این عنصر بدنام و مزدور نیز وجود دارد و آن بی شرمی و بی وجدانی اوست؛ کسی که بدون نگاه به کارنامه سراسر فاجعه اش که به فروپاشی بزرگ و بازگشت ناپذیر نظام و اقتصاد و فرهنگ و تمام زیربناهای حیاتی یک ملت بحران زده، منجر شد، دیگران را مسئول همه بدبختی ها می داند.
این در حالی است که دومین مغز متفکر جهان، اگر از هوش متوسط هم برخوردار باشد، از بازخورد پیام های نفرت انگیزش در شبکه های اجتماعی درمی یابد که او از نظر سیاسی دیگر مرده است، هیچ راهی برای احیا و بازگشت او به عرصه سیاست وجود ندارد. مردی که در دوران ریاست جمهوری فاجعه بارش، رکورد تولید تابوت در افغانستان را شکسته بود، آخرین تابوت را برای خودش ساخت و مردم افغانستان، قربانیان بزرگ جنایت ها و خیانت ها، فساد و فاشیزم و فاجعه فروپاشی او، تنها آرمانی که اکنون دارند این است که روزی او را مانند سایر دیکتاتورهای بدنام و خون آشام و دست نشانده امریکا در جهان اسلام، در آن تابوت ببینند و بر جنازه متعفناش نفرین و نفرت نثار کنند!
پس به نفع اوست که ادامه عمر نکبت بارش را روزه سکوت بگیرد و با دالرهای که دزدیده و طلاهایی که به تاراج برده، سلفی بگیرد و به این ترتیب، اندکی از آلام و رنج های ناشی از گوشه گزینی و انزوای تحقیرآمیزش بکاهد.
نرگس اعتماد - جمهور