والی طالبان در بلخ در دیدار با شوراهای علمای ولایتهای شمال گفته که همه ملاها نمایندگان ویژه ملا هبتالله و اعضای مهم رژیم طالبان هستید. یوسف وفا همچنین گفته که مسئولیت علمای دین از تمام ادارات دولتی بالاتر است.
او مدعی شد که شریعتمداری و دینداری ملا عمر، ملا منصور و ملا هبتالله در چارچوب «اسلام و شریعت» بوده است.
او گفته که مسئولیت تمام مردم ولایت، ولسوالیها، نیروهای نظامی و غیرنظامی بر عهده ملاهاست.
آنچه از جانب والی طالبان در بلخ درباره حاکمیت، اقتدار، صلاحیت و مسئولیت ملاها بیان شده شالوده تفکر طالبانی و اساس حکمرانی این رژیم را تشکیل میدهد.
اینکه طالبان در انتصابهای دولتی به ملاها اولویت میدهد و یک ملا نسبت به یک انسان تحصیلکرده و حرفهای برای تصاحب یک سمت دولتی در اولویت قرار دارد، اینکه ملاها بدون شرکت در آزمون کانکور میتوانند در رشتههای دلخواه خود در دانشگاهها پذیرفته شوند، اینکه وزیر تحصیلات عالی طالبان خواستار احترام گذاشتن فارغ التحصیلان دانشگاهها به ملاهای مدارس مذهبی میشود و اینکه اکنون از صدر تا ذیل حکومت طالبان را ملاها و مولویها تصاحب کردهاند همگی نشانگر آن است که در رژیم حاکم، ملاها بر همه اقشار تحصیلکرده و غیر تحصیلکرده مردم افغانستان ولایت دارند و این ولایت باید به رسمیت شناخته شود.
این مقام محلی طالبان با اشاره به سابقه ملایی رهبران این گروه به وضوح به این واقعیت اذعان میکند که طالبان توسط ملاها تشکیل شده، توسط ملاها رهبری میشود و این ملاها هستند که در دورههای مختلف حاکمیت این رژیم بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط بوده اند.
بنابراین از نظر طالبان، هیچگونه تحصیل، تخصص و مهارتی فراتر از ملا بودن برای حاکمیت بر مردم افغانستان ترجیح و اولویت ندارد و رژیم طالبان به همین دلیل از نظر کارگزاران و رهبران آن یک رژیم مشروع، فراگیر و شایسته نمایندگی کامل از مردم افغانستان محسوب میشود!
با این وجود اما پرسش این است که چه نوع ملاهایی مد نظر طالبان است و کدام ملاها میتوانند در رژیم طالبان به مناسب بالای دولتی دست پیدا کنند، صلاحیت و مسئولیت عمومی داشته باشند، در قبال هیچ مرجعی پاسخگو نباشند و خود را نماینده تام الاختیار خدا در زمین بدانند؟
ترکیب شورای علمای طالبان که والی دستنشانده این گروه در ولایت بلخ نیز به آن اذعان کرده به صراحت نشان میدهد که ملاهای مورد نظر طالبان همانهایی هستند که به تفکرات تکفیری این گروه باور دارند و غلام های گوش به فرمان ملا هبت الله آخوندزاده هستند.
بنابراین، در ولایت مولویها تنها کسانی بر سایرین ولایت و قیمومیت تام دارند که از این دو ویژگی برخوردار باشند و این همان چیزی است که تمام اعضای شوراهای علمای دست نشانده رهبر طالبان در سراسر افغانستان واجد آن هستند.
درست به همین دلیل است که در ولایت شیعه نشینی مانند بامیان هیچ عالم شیعهای نمیتواند در ترکیب شورای علمای طالبان عضو باشد؛ زیرا او نه تفکر تکفیری را میپذیرد و نه غلام گوش به فرمان رهبر خودکامه طالبان خواهد بود.
اما این تنها ملاهای شیعه نیستند که به شوراهای علمای منصوب شده توسط رهبر طالبان راه پیدا نمیکنند؛ بلکه حتی علمای معتدل و وحدت گرای احناف نیز که سیاستهای اقتدارگرایانه رهبر طالبان و سوء استفاده واضح او از نصوص شریعت اسلامی را زیر سوال میبرند و فرامین و فتواهای من درآوردی او را به چالش میکشند به سادگی مغضوب دستگاه ملاپروری طالبان قرار میگیرند و منزوی و طرد یا حتی زندانی یا ترور میشوند.
در این میان، شاید برای گروهی بزرگ از ملاها و مولویهای دست پرورده طالبان یا آموزش دیده در مدارس مذهبی پاکستان و مکتب دیوبندی، حاکمیت این رژیم، دوران طلایی سلطه ملاها و مولویها باشد؛ اما فراموش نکنیم که تاریخ، درسهای ماندگاری برای پند و عبرت کسانی دارد که بر سکوی شریعت تکیه زده و جنایتهای اهالی قدرت را توجیه کرده اند. بنابراین تمام ملاهای مزدوری که در ولایت مولویهای طالبان چشم خود را بر جنایات این رژیم بسته و گوش به فرمان رهبر خودکامه و دیکتاتور آن هستند فردا اگر ورق برگشت، بدون شک در برابر مردم مسلمان افغانستان دادگاه عدالت الهی و تمام قربانیان جنایتهای هولناک این رژیم، پاسخگو خواهند بود.
البته عکس این قاعده نیز صادق است یعنی ملاهایی که برای همراه نشدن با ظلم و جور و جنایت حاکمان کنونی، مهر سکوت بر لب نهاده و از همراه شدن با رژیم جنایتکار حاکم پرهیز میکنند و در این زمینه حتی آماده دادن قربانیهای بزرگ از جمله حذف و طرد و انزوا هستند، هم در نزد مردم افغانستان و هم در پیشگاه خداوند، ارج و اجری زوال ناپذیر خواهند داشت.
نرگس اعتماد - جمهور